استغفرالله الذی لا اله الا هو الحی القیوم، الرحمن الرحیم، بدیع
السموات و الارض، من جمیع ظلمی و جرمی و اسرافی علی نفسی و اتوب و الیه.
آمین یا رب العالمین
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
امام زمان
(عجّل الله تعالى فرجه الشّریف) فرمود: بر شما واجب است و به سود شما خواهد بود که
معتقد باشید بر این که ما اهل بیت رسالت، محور و اساس امور، پیشویان
هدایت و خلیفه خداوند متعال در زمین هستیم.
مطالب بایگانی شده
پاس داشتن از مقام زن و احترام به آنها، مورد سفارش مؤکّد ومکرّر حضرت ختمى مرتب(صلى الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام) بوده است که در ذیل به چند نمونه از آن اشاره مى نمائیم:
دنیا مؤنث «ادنی»، از «دنیء» و «دنائت» به معنی پست تر و ناچیزتر (در مقایسه با زندگی آخرت) یا از «دنو» به معنی نزدیکتر (در مقایسه با زندگی آخرت) است.[1] حب دنیا منشا همه خطاها معرفی شده است.[2]
در مورد ملاقات با حضرت مهدی(ع)، اگر کسی بتواند آنقدر ارتباط عمیق قلبی خود را با حضرت محکم کند که شایستگی حضور در پیشگاه قدس او را پیدا کند قطعاً امکان چنین حضوری برای او فراهم است همانطور که در احوال بسیاری از علما و بزرگان و افراد خود ساخته و بی ادعا می خوانیم که به این سعادت نائل شده اند و حقیقتاً به محضر آن حضرت مشرف شده اند. البته بعضی از آنها هنگام ملاقات حضرت را نشناخته اند و بعداً متوجه شده اند که شخص مورد ملاقات حضرت صاحب الامر (ع) بوده است.
«بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را .....»[1] در آیه علاوه بر این که دعا از جنبه مقدمی و برای رسیدن به مقصود و حاجت، مورد توجه قرار گرفته است (ادعونی استجب لکم)، از جنبه ذی المقدمی نیز لحاظ شده است (ان الذین یستکبرون عن عبادتی ...). یعنی؛ دعا هم طلب است و هم مطلوب (چه مستجاب شود و چه نشود، مطلوب است)، هم وسیله است و هم غایت ، هم مقدمه است و هم نتیجه و هدف. و سرّ اصرار و تاکید روایات هم در همین نکته نهفته است[2]. بعبارت دیگر؛ فلسفه و هدف اولی دعا کردن، خود دعا کردن و زنده نگه داشتن حالت دعا است و اگر کسی توفیق دعا کردن پیدا کرد باید مطمئن باشد که مورد عنایت خدا قرار گرفته و در حقیقت خواسته اصلی او که مناجات، سخن گفتن و ارتباط با خدا بوده به دست آمده است اما دریافت خواسته مورد نظر، هدفِ در مرتبه دوم است که برای به اجابت رسیدن آن باید شرایطی را در نظر داشت و رعایت کرد؛ از جمله اینکه: 1. انسان از خدا چیزی را بخواهد که، حرام نباشد، یا به ضرر دیگران نباشد و یا ... 2. هم چنین دعایی که در روایات و آیات، سفارش فراوان به آن شده، دعا و درخواست در باره حاجات و حوایج معنوی است. مانند درخواست توفیق برای اطاعت اوامر الاهی و ترک محرمات، و دعا برای جامعه اسلامی و مؤمنان و ... . 3. اگر چه آموزه های دینی به ما می گوید در امور کوچک و بزرگ دعا کنیم و در دعا اصرار و پی گیری داشته باشیم، ولی برای تشخیص صلاح و مصلحت در دعا باید، به این نکته توجه کرد که دعا نیز امری قانون مند است، لذا نباید با قوانین تشریعی و تکوینی پروردگار در تعارض باشد. 4. در حصول نتیجه هم نباید شتاب کرد، و باید استجابت را از جهت زمان به خدا واگذار نمود، تا آنچه مصلحت است عمل نماید. 5. از طرفی نیز اموری نظیر «ذکر صلوات در ابتدا و انتهای هر دعا، مراقبت از قلب در برابر وسوسه های شیطان، قطع امید از غیر خدا و تنها تکیه نمودن بر او» به استجابت دعا کمک می کنند. انسانی که در همه امور ذاتاً فقیر و محتاج به وجود بی نیاز خدا است بدون تردید، دعا کردن در همه شرایط، در صورت اجابت و یا عدم اجابت آن به نفع انسان است؛ زیرا اگر دعا به زبان استعداد باشد، دست رد به سینه سائل نمىخورد و دعایش پذیرفته خواهد شد. از آن جهت که فیض خداوند کامل و فوق کمال است و اگر پذیرنده، استعداد پذیرش فیض را داشته باشد، فیض الهى از خزینههایى که پایان ندارد و کمبودى در آنها ایجاد نمىشود، بر او افاضه خواهد شد. چگونه می توان از درگاه چنین خدایی ناامید و مأیوس شد؟ خداوندی که نگاه لطف و رحمتش عالم گیر است، دعا و مناجات و توبه و بازگشت، را عمومیت بخشیده و هم? انسان ها را به درگاه خویش فراخوانده است. چنانچه مىفرماید: «اى بندگان من که بر خود ستم و اسراف کردهاید از رحمت خدا نا امید نشوید».[4] بعلاوه، صفت یأس و ناامیدی از رحمت خدا، از جمله بزرگترین گناه و کفران الهی محسوب شده و موجبات محرومیت و هلاکت ابدی انسان را فراهم می سازد. و باز مىفرماید: «کیست که ناامید از رحمت خدا شود، مگر گمراهان و اهل ضلالت».[5] بلکه از بعضى آیات معلوم مىشود که: «مأیوس نمىشوند از رحمت خدا مگر کفار.»[6] پس هیچگاه نباید از توسل و دعا به درگاه الهی ناامید و مأیوس شد. --------------------------------------------- [1] مؤمن، 60؛ "وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرین" پروردگار شما گفته است: «مرا بخوانید تا (دعاى) شما را بپذیرم! کسانى که از عبادت من تکبّر مىورزند به زودى با ذلّت وارد دوزخ مىشوند!». [2] برای آگاهی بیشتر، نک: مطهری، مرتضی، بیست گفتار، ص226-237. [4] «یا عِبادىَ الَّذینَ اسْرَفُوا عَلى انْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ»، زمر: 53. [5] «وَ مَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ الا الضَّالُّونَ»، حجر: 56. [6] «لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ الا الْقَوْمُ الْکافِرُونَ»، یوسف: 87.
« این پست برای تفکر و تدبر در اسماء خداوند تهیه شده است» اسم اعظم چیست ؟ کیست ؟ و دانستنش به چه کاری آید ؟ و چرا اینقدر در موردش می نویسند ، گقته اند : منظور از اسم اعظم ، فهم و داشتن درک عمیق از اسماء مقدس الهی است ، نه آن درک و حالت ساده ای که انسان عادی از حضرت حق دارد ، بلکه به معنای درک عمیق و همه جانبه از اوست که شناختی خاص تلقی می شود،این شناخت توسط برخی از تربیت شدگان امکان پذیر است مقصود اینست که اسم اعظم آموختن چند حرف یا ذکر یک نام نیست بلکه مجموعه ای از حالات و شرایط جسمی و روحی است که سبب می شود رفتار و اعمال ، گفتار و پندار و اراده شخص هم در چارچوب معینی شکل بگیرد و فرد بتواند بتدریج از نردبان تکامل معنوی بالا رفته و به فراخور حال و ملکه کردن اسم و یا صفتی از اسماء و صفات هو تعالی تبدیل به اسم اعظم شود. بنابر آنچه از روایات به دست می آید، اگر کسی از اسم اعظم خداوند باخبر باشد، ویژگیهای منحصری بهفردی در او پدید خواهد آمد؛ از جمله هر دعایی بکند مستجاب میشود. حتی با اسم اعظم میتواند در قوانین جهان طبیعت دست ببرد. بر خلاف آنچه بسیاری از مردم گمان می کنند، اسم اعظم کلمه خاصی نیست که اگر بر زبان جاری شود، چنین خاصیتی داشته باشد یا حتی این گونه نیست که با حروفی غیر از حروف شناخته شده ما ساخته شده باشد؛ چرا که لفظ یک اسم به تنهایی چیزی جز حرف و صدایی نیست و معنای آن هم تنها یک تصور ذهنی است؛ و روشن است که نه صدای برخاسته از حنجره آدمی و نه تصور ذهنی گوینده، هیچ یک نمیتواند چنین تأثیراتی داشته باشند. پس تأثیرات اسماء الهی و به ویژه اسم اعظم، مربوط به حقایق آنهاست و نه لفظ آنها یا معنای ذهنی آنها، و فقط مزینشدن شخص گوینده به صفات الهی و متصل شدنش به حقیقت اسماء الهی است که زمینه استجابت دعا را فراهم میکند و میتواند علت برخی تصرفات در عالم باشد؛ همان گونه که در دعا، حقیقت طلب و دل بریدن از دیگران، علت استجابت آن است و نه لفظ یا معنای ذهنی دعا. البته کلمات و الفاظ نیز یاد آور حقایق هستند و از این رو مورد احتراماند، ولی تاثیر اصلی مربوط به همان حقایق است. پس تا کسی آمادگی درونی و صفای لازم را در خود ایجاد نکند، هرگز به اسم اعظم خداوند دست نخواهد یافت. یکی از عطایا و کراماتی که خداوند به حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و ائمّه اطهار علیهم السلام ارزانی فرموده، اسم اعظم است. در این زمینه به چند روایت اشاره میشود: 1 - امام باقر علیه السلام فرمود:«اسم اعظم خداوند، هفتاد و سه حرف است. آصف بن برخیا فقط یکی از آن حروف را میدانست که توانست زمین را درهم نوردد و قبل از یک چشم بر هم زدن، تخت بلیقس را از سرزمین سبا نزد سلیمان حاضر سازد؛ و ما ائمّه معصومین هفتاد و دو حرف از آن را میدانیم. یک حرف را هم خداوند به خودش اختصاص داده و تنها نزد اوست.» 2 - امام صادق علیه السلام فرمود:«به حضرت عیسی علیه السلام دو حرف از حروف اسم اعظم داده شد که به وسیله آن معجزات خود را ظاهر میکرد، به حضرت موسی علیه السلام چهار حرف، به حضرت ابراهیم علیه السلام هشت حرف، به حضرت نوح علیه السلام پانزده حرف و به حضرت آدم علیه السلام بیست و پنج حرف داده شد؛ اما خداوند تمام حرفها را به حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و اهل بیت عطا فرموده است. اسم اعظم هفتاد و سه حرف است که به رسول الله هفتاد و دو حرف آن داده شده و یک حرف از آن بر همگان پوشیده است.» 3 - امام صادق علیه السلام فرمود:« چگونه مردم فرمایش امیرالمومنین علی علیه السلام را انکار میکنند که فرمود: "من اگر بخواهم با همین پایم به سینه معاویه که در شام است میکوبم و او را از تختش سرنگون میکنم"، اما کار آصف بن برخیا را که تخت بلقیس را برای حضرت سلیمان علیه السلام آورد، انکار نمیکنند؟! آیا پیامبر ما برتر از تمام پیامبران نیست؟ آیا وصی او برترین اوصیاء نیست؟ پس چرا امیرالمؤمنین را به قدر آصف نیز باور ندارند؟ خداوند بین ما و بین آنان که حق ما را انکار میکنند و برتری ما را قبول ندارند، قضاوت فرماید.» بعضی گفته اند : «اسم اعظم خداوند تبارک و تعالی، آنهائی است که در اولش، لفظ جلاله (الله ) و در آخرش لفظ (هو) باشدو همچنین، بدون نقطه باشد» و در قرآن شریف، در پنج مورد چنین آمده است. گفته اند؛ اسم اعظم (الله لااله الاّ هو) می باشد. از شیخ مغربی نقل شده که هر کس این پنج آیه را، وردِ خود کند و هر روز یازده مرتبه، به هر نیت و در هر مشکلی - که برایش پیش آید- بخواند، بزودی نیت او برآورده خواهد شد. انشاءالله. (مفاتیح الجنان ) آن پنج مورد در قرآن چنین است: 1 - اَللّهُ لااِلهَ اِلاّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاتَاءْخُذُهُ سِنَهٌ وَ لانوْمٌ لَهُ ما فی السَّمواتِ وَ ما فی الاَْرْضِ مَنْ ذَاالَّذی یَشْفَعُ عِنْدَهُ اِلاّ بِاِذْنِهِ یَعْلَمُ ما بَیْنَ اَیْدیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لایُحیطُونَ بِشَئیٍ مِنْ عِلْمِهِ اِلاّ بِماشاءَ وَسِعَ کُرْسیُّهُ السَّمواتِ وَالاَْرْضَ وَ لایَؤُدُهُ حِفْظِهُما وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظیمِ. (بقره / 255) 2 - اَللّهُ لااِلهَ اِلاّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ وَ اَنْزَلَ التَّوریةَ وَالاِْنْجیلَ مِنْ قَبْلُ هُدیً لِلنّاسِ وَ اَنْزَلَ الْفُرْقانَ. (آل عمران، 2، 3، 4) 3 - اَللّهُ لااِلهَ اِلاّ هُوَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ اِلی یَوْمِ الْقیامَةِ لارَیْبَ فیهِ وَ مَنْ اَصْدَقُ مِنَ اللّهِ حَدیثاً. (نساء / 87) 4 - اَللّهُ لااِلهَ اِلاّ هُوَ لَهُ الاَْسْماءُ الْحُسنی. (طه/ 8) 5 - اَللّهُ لااِلهَ اِلاّ هُوَ وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ. (تغابن / 13) منبع : http://taghrirat.blogfa.com/post-232.aspx
تفکیک در دین و بخش بخش کردن آن کار زشتی است که یهود عنود پایه گذار آن بودند ، چنان که خدا در قرآن مجید در سورة بقره آیه 85 به آن اشاره کرده است : افتؤمنون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض , چرا شما یهودیان به بخشی از کتاب تورات ایمان دارید ، و به بخش دیگر آن انکار می ورزید؟ دین هم چون ساختمان کاملی است که از بخش اصول یعنی مسائل اعتقادی و قلبی ، و بخش فروع یعنی مسائل عملی و حلال و حرام و بخش اخلاق یعنی حالات روحی و معنوی سازمان و نظام گرفته و دیندار واقعی به نظر قرآن و پیامبران و امامان (علیهم السلام) کسی است که به همه بخش های آن ملتزم باشد ، بنابراین کسی که از خواندن نماز امتناع ورزد, نمازی که در قرآن نزدیک به صد آیه از آن سخن به میان آمده و همه پیامبران و امامان (علیهم السلام) در انجامش عاشقانه می ـ کوشیدند مسلمان حقیقی و دیندار واقعی نیست ، آری مسلمانی به التزام و پای بندی به همة اصول و فروع و حقایق اخلاقی است ، و تفکیک در دین کاری یهودی مآبانه و پذیرش بخشی از آن و واگذاردن بخشی دیگر از آن خلاف دین داری و مخالفت با حضرت حق است . تأمین سعادت همه جانبه انسان در دنیا و آخرت به این است که همة دین را و قوانین فروعات آن را بپذیرد و در ظاهر و باطن به اجرا بگذارد . سستی و تنبلی در عمل به احکام الهی را نباید با جمله شیطانی و بی پایه: آیا مسلمانی به نماز است ؟ توجیه کرد .
علّت اصلی گرایش انسان به گناه این است که از آثار شوم و مخرّب گناه اطلاعی ندارد، برخی از مردم از غذاهای غیر بهداشتی پرهیز میکنند تا بدنشان سالم بماند امّا وقتی با گناه روبهرو میشوند کمترین پرهیز و اجتنابی ندارند در حالی که گناه مانند سمّی است که جسم و روح را آلوده و بیمار میکند. امام باقر(ع) میفرماید: هرنکتب و بدبختی که بر سر انسان میآید از رهگذر گناه است. گناه موجب محرومیّت انسان از رحمت الهی میشود. دعاها در اثر گناه به اجابت نمیرسد، گناه موجب کوتاهی عمر میشود چنانکه امام صادق(ع) میفرماید: کسانی که بر اثر گناه میمیرند بیشترند نسبت به کسانی که به واسطة رسیدن اجل میمیرند. آیا میدانید که گناه نوعی اعلام جنگ با خواستههای پروردگار و انبیاء الهی است، آیا میدانید گناه یعنی اجازة به دشمن سرسخت و قسم خوردة انسان به حریم انسانیت است چون خداوند متعال در قرآن شیطان را به عنوان دشمن قسم خوردة انسان معرفی نموده است. چه بسیار کسانی که خود را گرفتار لجن معصیت و گناه کردند و رسوای دنیا و آخرت شدند. بنابراین تلقین این نکته که من ارادة قوی برای ترک گناه ندارم از وسوسههای شیطان و نفس سرکش اماره است که به چیزی جز تباهی انسان نمیاندیشند. در این فصل از عمر خود که بهار زندگی شماست، باغ وجودتان رادر معرض خزان گناه قرار ندهید بلکه بکوشید نهال فضیلت، اخلاق، شخصیت و کرامت را در گلستان وجود غرس کنید تا پایان عمر از عطر دلانگیز آن بهرهمند گردید. اگر شما تصمیم بر ترک گناه داشته باشید خداوند متعال نیز به شما کمک میکند و شما را از گرفتاری گناه نجات میدهد چنانکه قرآن میفرماید: «وَالَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا؛ کسانی که در راه ما تلاش میکنند ما آنها را به سوی خود هدایت میکنیم.»
بر بلندی نشسته بود، او که تا آن روز نه طعم فقر را چشیده بود و نه اضطراب فردای کودکش را داشت. ولی می گفت: صلی ا... علیک یا صاحب الزمان، او نمی دید اما من دیدم اشکی را که بی صدا از گوش? چشم مادری که دلش پر از اضطراب فردای کودک گرسنه اش بود، چکید و بر زمین ریخت. بر شیش? مغازه اش نوشته بود: «یا صاحب الزمان» و من دیدم همان انسان منتظر پیر زنی را با داد و فریاد از مغازه اش بیرون کرد. او نفهمید اما من احساس کردم که پیر زن دلش شکست. می گفت: چه حس و حالی دارد دعای فرج خواندن و اشک ریختن. اما من دیدم که بعد از خواندن دعای فرج با همان چشم ها با تندی به مادرش چشم دوخت و بر سرش فریاد زد. می گفت: دلتنگ امام زمان هستم، شاید او نمی دید اما من دیدم که با بد حجابیش، امام زمانش را دلتنگ می کرد. می گفت: هر چه دارم از اهل بیت(ع) است، از امام زمان است. اما من خودم دیدم که گاه انفاق دستهایش را محکم می بست. می گفت: هر روز منتظر آمدنش هستم. اما من خودم دیدم یکبار هم در فراق او اشک نریخت. می گفت: دلم حرم اوست. اما من دیدم برای همه فرصت داشت غیر از او. می گفت: می خواهم ببینمش و من دیدم که چشمهایش به هر سو می چرخید و لایق دیدار نبود. می گفت: عاشق اویم. اما دروغ می گفت. چرا که من خودم دیدم امام زمانش تنها و غریب بود. اما یکبار چشمهایم را بستم و تنها شنیدم که آقایی مهربان دستهایش را رو به خدا بالا گرفته بود و با چشمانی گریان می گفت: « خداوندا شیعیان ما با اتکا به محبت ما گناهان زیادی می کنند. آنها را ببخش و بیامرز.»
آقای رییس جمهور! سالها بود که خار در چشم و استخوان در گلو در زیر چکمهی دژخیمان پهلوی روزگار میگذراندیم و تمامی ظلمها و بیعدالتیها را تاب میآوردیم؛ تا اینکه مردی از جنس خودمان، اما با قلبی آکنده از عشق الهی و سرشار از عشق به مردم برخاست و ما را از زیر سلطهی جائران داخلی و اربابان بینالمللی آنها، که تمام توان خود را مصروف چپاول ذخایر بیپایان مملکت کرده بودند رهایی بخشید، و آن شد که دیدیم و دیدند. از اینجا به بعد انقلاب نقطهی عطفی در تاریخ 3000 سالهمان شد و رفتارها و گفتارها و پندارهایمان را رنگ و بوی تازهای بخشید. سادگی و یکرنگی، تواضع و اخلاص، فداکاری و ایثار و بیتوقعی و بردباری منش ما و ادبیات مسئولینمان گشت؛ رجاییها و بهشتیهایی که شیفتگان خدمت بودند نه تشنگان قدرت. اما یک دهه نگذشت که همه چیز تغییر کرد. مسئولانی که اسلام، انقلاب و عدالت سرمنشا تمامی تصمیمگیریهایشان بود جای خود را به مدیرانی دادند که توسعهطلبی اقتصادی و سیاسی و سرمایهداری غربی را ترویج میکردند و خدمتگزارانی که به راحتی میتوانستی در کنار خود لمسشان کنی تبدیل به کارگزارانی شدند که حاکمیت دوگانه را در پیش گرفته و خود را تافتهای جدا بافته از مردم تصور میکردند. اگر متعرضشان میشدی که چرا این مقدار از بیتالمال برای رفاه خود و منافع حزبیتان استفاده میکنید و این همه تجملگرایی و اسراف برای چیست؟ میگفتند «مدیر باید آنقدر در رفاه و خوشی غوطهور باشد تا فکرش به کار بیفتد و بتواند کشور را به خوبی اداره کند»؛ و وقتی اعتراض میکردیم که چرا از مدلهای غربی برای پیشبرد نظام و کشور استفاده میکنید، پاسخشان این بود که «میخواهیم کشور را بسازیم و آن را مقتدرانه به پیش ببریم». آری، کشور را ساختند اما به چه قیمتی؟ به قیمت آنکه عدهای هر روز شکمها و کیسههایشان بزرگ و بزرگتر شد و در مقابل، شکاف طبقاتی و فقر در میان مردم عمیقتر؛ آری، کشور را به پیش راندند اما به قیمت آنکه قشر جوان ما در فرنگیمآبی و غربزدگی فرو رفت و از مبانی انقلاب دور شد و از اسلام دورتر. این مدیران یقه بستهی آنکارد کرده آنقدر در ترویج مبانی الحادی و منحرف لیبرالیسم در حوزهی اقتصاد و فرهنگ و سیاست کوشیدند که به یکباره احساس کردیم اصلا انقلابی رخ نداده، و همهی این سالهای پر از شور و احساس که بر ما گذشته بود رویایی بیش نبوده است.
آقای احمدی نژاد! اما در اوج نا امیدیمان بسی امید درخشید و به ناگاه تو آمدی؛ با نشاط و امیدوار؛ متواضع و مخلص؛ صمیمی و مهربان؛ توانا و پیگیر و مردمی و انقلابی؛ و رهبرمان تو را اینگونه توصیف کردند «خوشبختانه امروز رییس جمهور با شیوه و منش مردمی، با ساده زیستی، با دلبستگی کامل به ارزشهای اسلامی، با شجاعت و اعتماد به نفس، در میدان کار و تلاش است؛ ایشان اهل کار، اهل ابتکار، اهل خدمت و اهل عمل است». آری، تو آمدی و قدمهای خستهمان جان گرفت. تو آمدی و دلهای پردردمان تسکین یافت. تو آمدی و ارزشهای فراموش شدهمان احیا گردید. اما حاسدان و کینهتوزان بیکار ننشستند و تو را آماج تهمتهای خویش قرار دادند. تو را متهم به خشونت کردند. تو را هیتلر و چنگیز نام نهادند. تو را متحجر و عقبمانده خواندند. تو را مخالف پیشرفت و توسعه توصیف کردند، و تو را بیخبر از سیاست و بدون برنامه معرفی نمودند. باشد، خیالی نیست! اگر پافشاری بر ارزشهای اصیل انقلاب که همان ارزشهای انسانی و اسلامی ماست و ایجاد روحیهی بانشاط و پیگیر در نسل جوان، خشونت و تحجر و عقبماندگی است، بگذار اینگونهات بنامند. اگر تلاش برای قطع دست سرمایهداران پولپرست، مفسدان دنیا زده و رانتخواران منفعتطلب از دامن بیتالمال، و برپایی عدالت، مخالفت با توسعه و پیشرفت است، بگذار اینگونه خیال کنند؛ و اگر پرخاشگری علیه کسانی که دنیا را در قبضهی خود گرفتهاند و همچون اختاپوسی بر گردهی بشریت چمبره زده و خون ملتهای دنیا را میمکند، بی خبری از عالم سیاست، و کشیدن فریاد اعتراض و حقخواهی بر سر آنها، بی برنامگی است، بگذار اینطور بیندیشند. آری، اگر در قاموس آنها مهر و عطوفت، روشنفکری و سیاستمداری و اهل توسعه و پیشرفت بودن به معنای مماشات با چپاولگران داخلی و خارجی و به سینه کوبیدن سنگ غربزدگی است، این القاب ارزانی خودشان. قاموس ما و تو، قرآن است که مومنین را با یکدیگر مهربان و با دشمنان و سوءاستفاده کنندگان پرخاشگر معرفی میکند.
آقای رییس جمهور! امروز نیز همانند گذشته، بدخواهان تو که در واقع بدخواهان کشور و مردم هستند، با کمال ناجوانمردی و خباثت، تو را آماج دروغها و نسبتهای ناروای بیشماری قرار میدهند. صفا، صمیمیت و بیتکلفی تو را در رفتار و گفتار نشانهی بیماری روانی و نداشتن شخصیت سالم میدانند. تمجید نمودن از ملت بزرگوار ایران که صاحبان اصلی این کشور و نظام هستند و خود را خادم و نوکر آنان نامیدن، در نظر آنان مجیزگویی و رفتار پوپولیستی است. اگر برایمان از مهدی موعود عجلاللهتعالیفرجهالشریف سخن بگویی و توجهات و هدایتهای غیبی امام معصوم را در مدیریت کشور و ادارهی امور جهان متذکر شوی، به سرعت در مقابلت موضع میگیرند و به اسم کارشناس مهدویت، تو را دجال، دروغگوی بزرگ و مدعی ارتباط با امام زمان میخوانند!! و از تو بعنوان سوءاستفاده کننده از شریعت برای تداوم ریاستت نام میبرند. هیهات! دجال و دروغگوی بزرگ خودشان هستند که به اسم دفاع از دین و مهدویت، اغراض کثیف سیاسی خود را دنبال میکنند، و با استفاده از استدلالهای بیمغز و تهی آدرسهای اشتباه به مردم نشان میدهند. آنها نه انسان کامل را شناختهاند، نه قدرت و احاطهی وی را بر تمام هستی درک کردهاند و نه از ولایت تکوینی و تشریعی معصومین چیزی میدانند. آنها هرگز نمیتوانند این گفتار حضرت مهدی علیهالسلام را فهم کنند، «ما از رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی و اهمال نکرده و یاد شما را از خاطر نبردهایم که اگر جز این بود دشواریها و مصیبتها بر شما فرود میآمد و دشمنان، شما را ریشهکن مینمودند». میدانی جرم تو چیست؟ «گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند.....جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد». آری، اگر تو را در مبارزه با طاغوتها و فرعونهای زمان و سامریهای گوسالهپرست اما مدرن، به موسی کلیمالله تشبیه کنیم، ما را به سخره میگیرند و ادعا میکنند که به تو اعطای نبوت کردهایم! مگر نه این است که همهی انبیاء و اولیاء آمدهاند تا درس مبارزه با کفر و نفاق را به ما بیاموزند. اما ما را چه باک! اینها اعقاب همانهایی هستند که همواره مبارزین با طاغوت را در طول تاریخ به سخره گرفتهاند، منتهی با تکنیکها و تاکتیکهای جدید و در لباسی نو. بگذار بگویند و بنویسند هر چه دل تنگ و تاریکشان میخواهد. فردا همگی در پیشگاه الهی حاضر خواهند شد و باید جوابگوی تهمتها و نسبتهای ناروای خویش باشند. خداوند بین ما و آنان حکم خواهد کرد که او بهترین حکم کنندگان است. بگذار در وبلاگهایشان انگ بزغاله نامیدن مخالفان را بر تو بنهند. بگذار در سایتهایشان با تیترهای بزرگ بنویسند «احمدی نژاد بیش از پیش تنها مانده و دیگر تمام شده است». آنها چشمهای خود را بستهاند و همچون کبک سر در زمین فرو برده و استقبالهای بینظیر مردمی را در سفرهای استانی نمیبینند، و یا شاید هم نمیخواهند که ببینند! بگذار تو و روسای مبارز آمریکای لاتین را پوپولیست و عوامگرا بنامند و بیکفایتتان لقب نهند؛ اینها که دیگر معلوم است سر در آخور چه کسانی دارند و جیرهخوار چه قدرتهایی هستند. آیا ارباب آنها جزو صهیونیسم جهانی کس دیگری میتواند باشد؟ اینها نه میتوانند و نه میخواهند که محبوبیت تو را در میان ملت بزرگ ایران درک کنند؛ اما بدان که خداوند به حکم «من تواضع لله رفعه الله» (هر کس برای خدا فروتنی کند، خداوند او را بزرگی میبخشد) مهر تو را در قلب ملت ایران جای داده است و مردم با هر زبان و لباس و آیینی تو را از عمق جان دوست میدارند. نه فقط ملت ایران که بسیاری از ملتهای آزادهی جهان نیز به تو عشق میورزند. بارها و بارها خواندهایم نظرات مردم ترکیه را در یکی از خبرگزاریهایشان، که چطور به وجود رییسجمهوری چون تو در ایران، غبطه میخورند. بارها خواندهایم نامههای ارسالی مردم آمریکا را که بعد از سخنرانی در دانشگاه کلمبیا چطور ابراز احساسات کرده و تو و ملت ایران را بینظیر خواندهاند. بارها دیدهایم استقبال بینظیر ملتهای آسیایی و آفریقایی و آمریکای لاتین را از تو، وقتی که به کشورهایشان سفر کردهای؛ و بارها شنیدهایم که در مصر و بولیوی کاندیدای ریاستجمهوری شعار «من احمدی نژاد بولیوی هستم» و «اصلاحات احمدینژادی در مصر» سر دادهاند. مگر نخواندهاند تحلیلهای روزنامههای آمریکایی را که دایما از تاثیر شگرف «سونامی احمدی نژاد» بر ملتهای جهان یاد میکنند؟ مگر نمیدانند کارخانههای شکلاتسازی روسیه از عکس تو بر روی محصولاتشان استفاده میکنند تا فروش بهتری داشته باشند؟ آیا این دلیل بر محبوبیت تو در بین ملتهای جهان نیست؟
آقای احمدی نژاد! اگر از تو و مدیریت اسلامی، انقلابی و مردمیت بحق بعنوان معجزه قرن بیستم یاد کنیم، عدهای برآشفته میگردند و ما را هواداران افراطی تو میخوانند. بگذار بخوانند که ما را از گفتن حق هراسی نیست! مگر آنها نمیدانند تو بودی که حاکمیت دوگانهای را که عدهای مدیر دنیاطلب باب کرده بودند از میان برداشتی و مدیریت را به میان مردم کشاندی؟ مگر آنها نمیدانند تو بودی که خیل عظیمی از جوانان را در عرصههای مدیریتی کشور وارد کردی؟ جوانانی که پیش از تو سهم ناچیزی از مسئولیتهای کشور را بعهده داشتند. مگر آنها نمیدانند تو بودی که ایدهی سفرهای استانی را برای برپایی عدالت و توسعهی یکسان در تمام کشور، مطرح کردی؟ مگر آنها نمیدانند تو بودی که عزتمندی را در عرصهی بینالمللی برایمان به ارمغان آوردی و سیاست خارجی کشور را از حالت دریوزگی و انفعالی به دیپلماسی فعال و تهاجمی بدل کردی؟ در قرن بیستم کدام مقام سیاسی جرات کرد به قدرتهای زورگو نه! بگوید؟ کدام مقام سیاسی جرات کرد در مقابل زیادهخواهی آنان بایستد و حقوق خود را مطالبه کند؟ کدام مقام سیاسی قدرتهای استعماری را به رعایت تقوا، انصاف و مهرورزی با مردم دنیا دعوت کرد؟ مگر همین روشهای هوشمندانهی تو نبود که به اذعان رسانههای خودشان، جایگاه ایران را به مقام چهاردهمین کشور مطمئن برای سرمایهگذاری در دنیا ارتقا داد؟ آری، تو بودی که گفتمان مهرورزی را در میان مدیرانمان احیاء کردی؛ مدیرانی که بیش از این فقط در خواب میتوانستیم جمال دلربایشان را ببینیم!! آری، تو بودی که گفتمان عدالتخواهی و عدالتمحوری را در ملت ما زنده کردی؛ گفتمانی که بعد از دههی اول انقلاب در سکوت مطلق فرو رفته و گرد فراموشی بر آن نشسته بود؛ تا جایی که رهبر انقلاب از این اتفاق مبارک به نیکی نام بردند و فرمودند «اگر آقای احمدی نژاد رأی هم نمیآورد، این خدمت بزرگ را به انقلاب کرد که شعار عدالت محوری را مطرح نمود؛ شعاری که محور انقلاب ما بود؛ نگذاشت به فراموشی سپردن این شعار یک سنت بشود».
آقای رییس جمهور! ما گاهی بسیار متعجب و شگفتزده میشویم وقتی میبینیم رسانههای خارجی چگونه دربارهی تو مینویسند و رسانههای داخلی چطور! گویا آن طرف مرزیها تو را بهتر میشناسند!! وقتی با تعجب میپرسند، چگونه ممکن است رییس جمهور یک کشور قدرتمند مانند ایران، اینمقدار سادهزیست باشد؟ چگونه ممکن است بعد از به قدرت رسیدن باز هم در همان خانهی محقر خویش زندگی کند؟ چگونه ممکن است از همان دستمزد معلمی خود بهرهمند گردد و از حقوق رییس جمهوری خویش استفاده نکند؟ چگونه ممکن است غذای هر روزهی خود را از خانه بیاورد؟ آیا تعجب آور نخواهد بود که رییس جمهور یک کشور استراتژیک و دومین صاحب نفت جهان، بعد از به قدرت رسیدن، فرشهای گرانقیمت ساختمان ریاستش را به یک مسجد هدیه و از فرشهای معمولی در آن استفاده کند؟ آیا تعجب آور نیست که دستور دهد هیچ وزارتخانهی دولتی حق گذاشتن عکس وی را در ادارات تابعهاش ندارد، و بدین وسیله میلیاردها تومان در بیتالمال صرفهجویی کند؟ آیا تعجب آور نیست که هر وزیری در دولت او، مکلف است سندی را امضا کند که در آن تاکید شده سطح زندگی وزیر مورد نظر نباید اشرافی باشد، حسابهای شخصی وی و بستگانش تحت نظر خواهند بود و روزی که این فرد وزارتخانه را ترک میکند باید از وی به نیکنامی یاد کنند؟ آری، آن ور مرزیها که بسیار مکار و زیرک هستند و به این سادگیها حاضر نیستند از دشمنان خود تعریف و تمجید کنند، گویا بهتر از بعضی روشنفکران ما! تو را میشناسند و دربارهات تحلیل ارایه میکنند.
آقای احمدی نژاد! امروز سه جبههی روشنفکران غربزده، متحجرین شکستخورده و سرمایهداران پولپرست با یکدیگر همپیمان شده و در مقابل تو قد علم کردهاند. نه فقط در مقابل تو که در مقابل اسلام، انقلاب و صفوف بهم پیوستهی مردم مسلمان و انقلابی ایران؛ و تو را که امروز در کنار رهبر فرزانهمان پرچمدار مبارزه علیه کفر و نفاق و تحجر شدهای، به عناوین مختلف مورد هجمه قرار میدهند. کاش همهی این هجومها لفظی بود، که میشد گوشها را بست و آنها را نشنید. اما این همپیمانان خبیث تمام عزم خود را جزم کردهاند تا با فشارهای اقتصادی بر مردم از یک سو، و فشارهای سیاسی بر تو از سوی دیگر، در صف آهنین ملت و دولت خللی ایجاد کنند. آری، آنان با تسلطی که بر بانکها و منابع نفتی دارند و بوسیلهی کرسیهایی که در مجلس از آن خود کردهاند، و به اسم اصولگرایی در مقابل تو و ملت ایران کارشکنی میکنند و میخواهند با شکستن کمر دولت، مردم را از رییس جمهور محبوبشان دلسرد نمایند. آنها گمان میکنند ما از پیشینه سیاسیشان بیخبریم؛ آنها خیال میکنند ما نمیدانیم عدهای از کسانی که امروز به اسم اصولگرایی بر صندلیهای سبز مجلس تکیه زدهاند همان تکنوکراتهای سابق(کارگزاران)! هستند و امروز در لباس و فریبی نو ظاهر شدهاند و از این جریان اصولگرایی که به راه افتاده و از خواست مردم سوء استفاده میکنند. آری، اینها همگی متحد شدهاند برای ریشهکنی انقلاب و ارزشهای آن؛ اما زهی خیال باطل! که «ان تنصرو الله ینصرکم و یثبت اقدامکم» خداوند تو و ملت ایران را هدایت و نصرت عطا کرده و خواهد کرد و به حول و قوهی الهی ملت از همهی اینها عبور خواهد کرد و پیروزمندانه خواهد درخشید.
آقای رییس جمهور! ما معتقدیم نقصها و ضعفهای بسیاری در مسایل اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کشورمان وجود دارد. تورم ناشی از سیستمهای غلط بانکی، گرانی متاثر از سیستم معیوب توزیع کالا، بازار ملتهب مسکن، وضعیت نابسامان فرهنگی و اخلاقی جامعه، و بسیاری مشکلات دیگر؛ اما هرگز دولتمردان را در این امور مقصر ندیده، و مشکلات را نتیجهی کوتاهی آنان نمیدانیم. ما میدانیم که دولت خدمتگزار، شبانهروز مشغول کار کارشناسی است و با بهرهگیری از نظرات متخصصان، همه تلاش و عزم خود را جزم کرده تا در مقابل این مشکلات بایستد و آنها را به سامان برساند و با ابتکارت و ابداعات، زمینهی پیشرفت و اعتلای کشور را فراهم نماید؛ و الحمدلله میبینیم بسیاری از معضلات بدست توانای دولتمردان حل شده است و خدمات بیشماری در طول این مدت انجام گرفته که مجالی برای ذکر آنها نیست؛ و اگر هم خطا و اشتباهی رخ میدهد خرده نمیگیریم، چرا که با هجم بالای کارشکنیهای سیاسی و اقتصادی در داخل و فشار مضاعف قدرتهای زورگو از خارج و همچنین اوضاع متورم و ملتهب جهانی، مصون بودن از خطا و اشتباه کاری بس دشوار بلکه محال است. البته نقد لازمهی پیشرفت است، اما نقد کارشناسانه و مصلحانه؛ نه نقد مغرضانه و مخرب؛ که متاسفانه عدهای امروز به اسم نقادی افساد میکنند تا اصلاح! اینان سعی دارند همواره مشکلات و در رأس آن گرانیها را، معلول عملکرد دولت بدانند و با سیاهنمایی و تبلیغات منفی، اوضاع کنونی کشور را ملتهب و درهمریخته نشان داده و از این آب گلآلود برای منافع شخصی و حزبی خود ماهی بگیرند؛ اما آمارهای جهانی مبنی بر رشد 40 تا 500 درصدی قیمت سوخت و ارزاق عمومی در دنیا، گویای واقعیات دیگری است. البته با وجود همهی اینها، مقایسهای ساده میان وضعیت کشورمان با کشورهای جهان نشان میدهد که ایران یکی از کشورهای آرام و باثبات است و کمتر تحت تاثیر اوضاع اسفبار جهانی در زمینهی اقتصاد و فرهنگ و سیاست قرار گرفته است.
آقای احمدی نژاد! ما میدانیم که این فتنهها، توطئهها، تخریبها و کارشکنیها کار چه کسانی و چه گروههایی است. کسانی که بواسطهی تجدید حیات شعارهای انقلاب متحمل ضررهای فراوانی شده و ضربهی سختی بر پیکرشان وارد شده است. کسانی که دستهای پلیدشان از دامن بیتالمال و منابع سرشار ثروت کوتاه شده است؛ اگرچه هنوز نیز دستی بر آتش دارند. کسانی که جامهی فریبنده قدرت از تنشان بدر شده است؛ اگرچه عدهای با فریب و تزویر دوباره آن را به تن کردهاند. بگذار بگویند، بنویسند و فتنه و کارشکنی کنند. بگذار مکر بورزند که «ومکروا و مکر الله، و الله خیر الماکرین» خداوند بزودی مکر آنان را باطل و حقایق را روشن خواهد نمود. عنایات و توجهات حضرت ولی عصر(عج) و هدایتهای هوشمندانهی رهبر فرزانهی انقلاب همواره فصلالخطاب و راهگشای ما بوده و هست، و ما را از این دسیسهها باکی نیست. در آخر این نامه، از خداوند متعال مسئلت میکنیم که توفیقات و هدایتهای روزافزونش را بر تو و خادمین به ملت بزرگ ایران، بیش از پیش نازل فرماید و از الطاف بیپایانش سرشارتان گرداند و موجبات پیشرفت و تعالی کشور عزیزمان را فراهم آورد؛ به امید آن روز که در زیر پرچم مهدی موعود عجلاللهتعالیفرجهالشریف شاهد سربلندی و سرافرازی اسلام عزیز و میهن مقدسمان باشیم؛ انشاءالله. والسلام من التبع الهدی