سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و او را از قریش پرسیدند ، فرمود : ] اما خاندان مخزوم : گل خوشبوى قریش‏اند ، دوست داریم با مردانشان سخن گفتن ، و زنانشان را به زنى گرفتن . امّا خاندان عبد شمس : در رأى دور اندیش‏ترند و در حمایت مال و فرزند نیرومندتر . لیکن ما در آنچه به دست داریم بخشنده‏تریم ، و هنگام مرگ در دادن جان جوانمردتر ، و آنان بیشتر به شمارند و فریبکارتر و زشت کردار ، و ما گشاده زبان‏تر و خیرخواه‏تر و خوبتر به دیدار . [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----345093---
بازدید امروز: ----3-----
بازدید دیروز: ----16-----
جستجو:
Image and video hosting by TinyPic
  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من

  • پارسی بلاگ

    مرداد 87 - شب هجران

  • لوگوی وبلاگ
    مرداد 87 - شب هجران

    استغفرالله الذی لا اله الا هو الحی القیوم، الرحمن الرحیم، بدیع السموات و الارض، من جمیع ظلمی و جرمی و اسرافی علی نفسی و اتوب و الیه.

    آمین یا رب العالمین

    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    امام زمان (عجّل الله تعالى فرجه الشّریف) فرمود:
    بر شما واجب است و به سود شما خواهد بود که معتقد باشید بر این که ما اهل بیت رسالت، محور و اساس امور، پیشویان هدایت و خلیفه خداوند متعال در زمین هستیم.
    مطالب بایگانی شده

    لوکوی دوستان من


  • اگر مهدی به عنوان امام دوازدهم شیعیان زنده است پس چرا شیعیان این
    نویسنده: یک دوست چهارشنبه 87/5/23 ساعت 10:21 صبح

    سوال:
    اگر مهدی به عنوان امام دوازدهم شیعیان بوده و موجود و زنده است و قادر بر انجام هر کاری از سوی خدا است، پس چرا شیعیان اینقدر مشکلات مختلف اجتماعی، فقهی و... دارند و چرا او برطرف نمی‌کند؟!
     

    پاسخ:
    فما اعتقاد داریم حضرت مهدی امام دوازدهم ما است و در سال 255ق متولد شده[1] و الان نیز زنده است ولی در غیبت به سر می‌برد[2] و نیز معتقدیم با اذن الهی ایشان کارهای خارق‌العاده را می‌تواند انجام دهد. و برای هر یک از مواردی که ذکر شد روایاتی داریم و علاوه بر آن روایات ملاقات‌هایی[3] که با ایشان چه در زمان حیات پدرشان که نوبت به امامت ایشان نرسیده بود، چه در زمان امامت ایشان که خودش دو مرحله دارد: غیبت صغری و غیبت کبری، با ایشان انجام شده گواه صدقی بر اعتقاد ما به زنده بودن ایشان می‌باشد. و نیز صدور کرامت‌های[4] بسیاری از سوی ایشان در طول مدت حیاتشان تاکنون، گواه صدقی بر این اعتقاد ما است که ایشان توان انجام کارهای خارق‌العاده را به اذن الهی دارند.
    بنابراین دلیل ما بر اعتقاداتی که شما به آنها اشاره کرده‌اید علاوه بر روایات معتبر بسیار، دیدارهایی که با ایشان انجام شده و کرامت‌هایی است که از ایشان سرزده است.
    اما لازمه صدق اعتقاد خود را این نمی‌دانیم که چون ایشان زنده است و توان انجام کارهای خارق‌العاده را دارد باید تمام مشکلات شیعیان را برطرف کند، توضیح مطلب؛
    همه ما معتقدان به انبیاء الهی بویژه ما مسلمانان اعتقاد داریم که انبیاء الهی و پیامبر مکرم اسلام ـ صلی اللّه علیه و آله ـ توان انجام کارهای خارق‌العاده را با اذن الهی داشته‌اند و در آیات قرآن به آن اشاره شده است مثل توانایی‌های حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ در شفای بیماران، زنده کردن مردگان و...[5] ولی از طرفی هم می‌دانیم که پیروان آنها چه در زمان خود آنها چه بعد از آنها مشکلات فراوان داشته‌اند «آیا گمان می‌کردید داخل بهشت می‌شوید، بی‌آنکه حوادثی همچون حوادث گذشتگان به شما برسد، همان که گرفتاری‌ها و ناراحتی‌ها به آنها رسید و آن چنان ناراحت شدند که پیامبر و افرادی که با او ایمان آورده بودند گفتند: «پس یاری خدا کی خواهد آمد؟ آگاه باشید یاری خدا نزدیک است.»»[6]
    یا در تاریخ اسلام است که مسلمانان در ابتدا مجبور بودند به دره‌ها پناه برند و نماز بخوانند[7] یا در آن هنگام که مشکلات و فتنه‌ها زیاد شد عده‌ای از آنها به حبشه هجرت کردند[8] و پس از هجرت هم جنگ‌های متعددی پیش آمد و در کنار همه‌ اینها فقر و مشکلات اقتصادی نیز بود.
    آیا وجود این همه مشکلات باید موجب شود که ما در حقانیت دین مبین اسلام و پیامبر مکرم اسلام ـ صلی اللّه علیه و آله ـ و توانمندی‌های ایشان شک کنیم؟! با این که می‌گوییم صدور تنها یک کار خارق‌العاده که سایر انسان‌ها از انجام همانند آن عاجز باشند، برای اثبات حقانیت کسی که ادعای پیامبری و رابطه با عالم غیب دارد کافی است و می‌گوییم وجود مشکلات برای امتحان مردم ضروری است[9] و قرار نیست همه مشکلات برطرف شوند آن هم توسط انبیاء و از طریق معجزه.
    با توجه به مسائل فوق، در شبهه‌ای که راجع به مشکلات شیعیان و اعتقادات آنان به یک امام که قادر به انجام هرکاری از سوی خدا است، بیان کرده‌اید می‌گوییم:
    اولاً: صدور کرامت (انجام کارهای خارق‌العاده) نیاز به اذن الهی دارد و تنها در صورتی که او مصلحت بداند انجام خواهد شد نه هرگاه که ما خواسته باشیم.
    ثانیا:ً صدور کرامت و حل مشکلات از طریق خارق‌العاده تنها در صورتی است که حل مشکل یک شخص یا جامعه از طریق عادی و معمول خیلی دشوار یا ناممکن باشد مثل شفای بیماری‌های صعب العلاج و غیر قابل درمان، البته آن هم در صورتی که مصلحت الهی و اذن او باشد.
    ثالثاً: صدورکرامت گاهی برای آن است که مردم نسبت به الطاف امام خود به آنها و مقام معنوی ایشان آگاه شوند و در عقیده خود استوارتر باشند و دلیل ما برای مورد قبل و این مورد آن است که تقریباً تمام کرامات در چنین مواقعی صادر شده است.
    رابعا:‌ً وجود مشکلات، گذشته از این که از جنبه دینی برای امتحان کردن مردم و سنجش ایمان آنها است، برکات دیگری هم دارد مثل بروز استعدادها و توانمندی‌ها و خلاقیت افراد بشر، این همه رشد و پیشرفت علم و تکنولوژی در جهت رفع مشکلات بوده است. بلی بعضی از مشکلات و بلایا ناشی از رفتار خود انسان‌ها و نتیجه اعمال آدمی است که اگر آدمی خودش را اصلاح کند آن مشکلات پیش نخواهد آمد و اگر هست رفع می‌شود مثل خیلی از جنگ‌ها که ناشی از روحیه استکباری انسان‌ها است و مثل عدم نزول برکات آسمانی که نتیجه‌ بی‌تقوایی انسان‌ها است و به فرموده قرآن (اعراف، 96) «اگر مردم اهل ایمان و تقوا می‌شدند برکات آسمان‌ها و زمین بر آنها نازل می‌شد.»
    خامساً: همان طور که گفته شد ما اعتقاد داریم امام دوازدهم که آخرین امام ما نیز می‌باشد به امر و مصلحت الهی در حال غیبت می‌باشند. زنده هستند و در بین مردم به سر می‌برند اما به طور ناشناخته. مردم از وجود ایشان همانند خورشیدی که پشت ابر می‌باشد بهره می‌برند.[10] بنابراین خودشان به طور مستقیم و آشکارا در امور شیعیان و رهبری آنها دخالت نمی‌کنند و مردم را در زمان غیبت به مجتهدین واجد شرایط از نظر علمی و تقوایی ارجاع داده‌اند.[11]
    مجتهد باید از منابع معتبر در فقه شیعه، حکم مسائل شرعی خصوصاً مسائل جدید را به دست آورد و در اجرا کردن احکام و تحقق آنها در جامعه در حد توان بکوشد. و در یک کلمه مجتهدی که شرائط علمی و تقوایی لازم را داشته باشد نائب امام زمان (عج) در زمان غیبت می‌باشد. التبه ما مجتهد را معصوم نمی‌دانیم ممکن است خطا کند[12] ولی از باب این که نزدیک‌ترین کس از نظر علمی و تقوایی به امام معصوم ـ علیه السلام ـ می‌باشد امام معصوم ـ علیه السلام ـ مردم را به چنین کسی ارجاع داده‌اند و نظر او را حجت کرده‌اند.
    اگر مرادتان از مشکلات فقهی و اجتماعی عدم دسترسی به نظر مستقیم امام معصوم ـ علیه السلام ـ و راهنمایی‌های ایشان و عدم امکان استفاده از برکات حضور ایشان در میان مردم و جامعه می‌باشد ما قبول داریم. و این به خاطر غیبت امام زمان به امر و مصلحت الهی است. و اما اگر مرادتان آن است فقه شیعه توان پاسخگویی به مسائل جدید را ندارد، این را قبول نداریم. چه جور شد که فقه اهل سنت که مبتنی بر قرآن کریم و سنت نبی مکرم اسلام ـ صلی اللّه علیه و آله ـ می‌باشد در مواجهه با مسائل جدید مشکل ندارد ولی فقه شیعه که علاوه بر دو منبع مورد قبول اهل سنت، اقوال و سیره و تقریر امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ خود را به عنوان حجت شرعی در اختیار دارد[13] مشکل دارد!
    بله اگر امام معصوم ـ علیه السلام ـ غایب نمی‌بودند آن چه بیان می‌داشتند نص حکم شرع بود حکم واقعی شرع بود ولی آن چه مجتهد به دست می‌آورد استنباط از منابع شرع است ممکن است حکم واقعی باشد و ممکن است حکم واقعی نباشد بلکه حکم ظاهری باشد، حکمی است که در غیبت امام معصوم ـ علیه السلام ـ به آن مکلّف هستیم و حجت شرعی بر ماست.
    نکته: این که در روایات فراوان آمده است که امام زمان (عج) زمین را پر از قسط و عدل می‌کنند[14] و نعمت‌ها و برکات فراوان نازل می‌شود اینها همه مربوط به دوره ظهور ایشان و تشکیل حکومت می‌باشد. البته این به آن معنا نیست که ایشان با معجزه تشکیل حکومت خواهند داد، خیر. بلکه وقتی ظهور می‌کنند با مشکلات فراوانی نظیر آنچه پیامبر گرامی اسلام با آن مواجه بودند بلکه شدیدتر از آن، روبرو خواهند شد[15] که به کمک یاران و اعوان خود بر آنها غلبه خواهند کرد و حکومت تشکیل خواهند داد کما این که پیامبر گرامی ما و سایر انبیاء مشکلات داشتند ولی آنها را با معجزه حل نکردند.
    دارد باید تمام مشکلات شیعیان را برطرف کنند، توضیح مطلب؛
    شیعه و غیر شیعه اعتقاد داریم که پیامبران الهی به ویژه خاتم آن‎ها ـ صلّی الله علیه و آله ـ توان انجام کارهای خارق‎العاده را با اذن الهی داشته‎اند. سؤال من این است آیا آن‎ها با استفاده از این قدرت، همه مشکلات مردم زمان خود را برطرف می‎کرده‎اند؟
    وقتی به قرآن رجوع می‎کنیم می‎بینیم وجود مشکلات و گرفتاری‎ها در زمان انبیاء و امتحان مردم به آن وسیله از سنّت‎های الهی بوده است. به تاریخ اسلام که رجوع می‎کنیم می‎بینیم دوره حیات نبی مکرم اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ سرشار از مشکلات دشواری‎ها جنگ‎ها و... می‎باشد آیا پیامبر نمی‎توانست معجزه کند و همه گرفتاری‎ها را با معجزه حل کند؟ قطعاً می‎توانست، پس چرا نکرد؟ این سؤالی است که شما باید پاسخ دهید و هر چه پاسخ دهید ما نیز در پاسخ شبهه‎ای که مطرح کرده‎اید خواهم گفت؛ اگر بگویید قرار نیست همه کارها را پیامبر آن هم با معجزه انجام دهد ما هم می‎گوییم قرار نیست همه کارهای شیعیان را امام آن‎ها آن هم با کرامت و کارهای خارق‎العاده انجام دهد.

    -------------------------------------------------
    [1] . ثقه الاسلام کلینی، اصول کافی، ترجمه: سید جواد مصطفوی، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت ـ علیهم السلام ـ ، ج 2، ص 449.
    [2] . همان، ص 137.
    [3] . همان، ص 120.
    [4] . محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، دار احیاء تراث عربی، چاپ 3، 1403ق، ج 53، ص 200.
    [5] . قرآن کریم، سوره آل عمران، آیه 49.
    [6] . قرآن کریم، سوره بقره، آیه 214.
    [7] . ابن جریر طبری، تاریخ طبری (الامم و الملوک)، ناشر: مؤسسه اعلمی، بیروت، ج 3، ص 61.
    [8] . همان، ص 68.
    [9] . سوره آل عمران، آیه 186 و سوره محمد، آیه 31.
    [10] . محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، دار احیاء تراث عربی، موسسه الوفاء، چاپ 2، 1403ق، ج 23، ص 5.
    [11] . محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، دار احیاء تراث عربی، موسسه الوفاء، چاپ 3، 1403ق، ج 2، ص 88 و 90.
    [12] . محمد کاظم (آخوند) خراسانی، کفایه‌ الاصول، موسسه آل البیت ـ علیهم السلام ـ لاحیاء التراث، قم، چاپ اول، 1409ق، ص 468.
    [13] . محمدرضا مظفر، اصول فقه، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم، چاپ سوم، 1368، ج 2، ص 57.
    [14] . ابن ابی شیبه کوفی، المصنف، دار الفکر بیروت، چاپ 1، 1409ق، ج 8، ص 619.
    [15] . ابن ابی زینب، غیبت نعمانی، ترجمه: جواد غفاری، ناشر: کتابخانه صدوق، چاپ اول، 1363، ص 423.


    نظر شما راجع به این مطلب  ()


  • وقتی امام زمان (عج)ظهور میکند چه کسانی زنده میشوند؟
    نویسنده: یک دوست چهارشنبه 87/5/23 ساعت 9:56 صبح

    سوال:
    وقتی امام زمان (عج) ظهور می‌کند چه کسانی زنده می‌شوند؟ اگر ما نباشیم امام زمان از کجا می‌فهمد که ما طرفدار او هستیم؟
     

    پاسخ:
    در این اینجا 2 مساله قابل طرح است: 1. معرفی اشخاصی که در زمان ظهور امام زمان (عج) رجعت می‌کنند. 2. شناخت طرفداران و نحوه آگاهی امام ـ علیه السّلام ـ از عقیده و افکار اشخاص.
    آنچه نیاز به بررسی بیشتر دارد، بخش نخست می باشد. به همین جهت ما در ابتدا به پاسخ فشرده قسمت دوم می‌پردازیم. آن گاه وارد بخش اول خواهیم شد.

    شناخت طرفداران:
    پاسخ این بحث واضح است، زیرا داشتن علم غیب و آگاهی از اسرار انسان و جهان، از شئونات امام معصوم ـ علیه السّلام ـ می‌باشد و امام کسی است که علم گذشته و آینده را دارا است و بر اعمال بندگان، اشراف و احاطه دارد. اگر چنین نباشد نمی‌تواند امام و حجت میان خلق و خالق باشد. خود حضرت در توقیعی شریف که به شیخ مفید (ره) صادر فرموده است، پاسخ این سؤال را به بهترین وجه یادآور شده است، می‌فرماید: «انا نحیط علماً بانبائکم و لایعذب عنا شیء من اخبارکم... انا غیر مهملین لمرعاتکم و لاناسین لذکرکم...»؛[1] ما احاطه و اشراف کامل بر اخبار شما داریم و هیچ چیزی از اخبار شما از دید ما پنهان نمی‌باشد. ما مواظب اوضاع و احوال شما هستیم و هیچ گاه یاد شما را از خاطر نمی‌بریم. بنابراین از این نظر جای نگرانی وجود ندارد، زیرا حضرت نسبت به شیعیان و دشمنان خود هرگز بی‌تفاوت نمی‌باشد و تمام جریانات را نیز باخبر است. هر کس به میزان ایمان و معرفت خود، ‌در میان پیروان حضرت، جایگاه خاص خود را دارد.

    چه کسانی در هنگام ظهور زنده می‌شوند؟
    بر اساس روایات، این مسأله اجمالاً قطعی و مسلم است که ائمه ـ علیهم السّلام ـ وعده‌ای از مؤمنین و کفار در زمان ظهور مهدی ـ علیه السّلام ـ دوباره زنده می‌شوند. و این موضوع به عنوان «رجعت» جزء معتقدات شیعه و ضروری مذهب می‌باشد.
    توضیح مطلب این است که زنده شدن مردگان و بازگشت آنان به دنیا، چون از امور غیبی مربوط به آینده است، لذا اعتقاد به آن متوقف است بر وجود دلائل معتبر نقلی از معصومین ـ علیهم السّلام ـ . در روایات مربوط به این موضوع گرچه خصوصیات آن به طور کامل بیان نشده است ولی اصل مسأله رجعت در حد تواتر از ائمه ـ علیهم السّلام ـ نقل شده است. مرحوم سید مرتضی در این رابطه می‌فرماید: شیعه امامیه بر این اعتقاد است که خداوند به هنگام ظهور امام زمان (عج) گروهی از شیعیان آن حضرت را که پیشتر مرده‌اند، باز می‌گرداند تا به ثواب یاری و کمک به آن حضرت برسند و حکومتش را ببینند. و هم چنین گروهی از دشمنان او را باز می‌گرداند تا از آنان انتقام بگیرد و شیعیان از مشاهدة ظهور حق و بالا گرفتن کلمه اهل آن، خشنود گردند.[2]
    علامه مجلسی (ره) نیز می‌فرماید: یکی از موضوعات اجماعی شیعه، بلکه از ضروریات مذهب حقه، حقانیت «رجعت» است که پیش از ستاخیز، در زمان حضرت قائم (عج) خواهد بود و گروهی از مؤمنان که دارای ایمان خالص بوده‌اند و نیز گروهی از کافران که دارای کفر محض بوده‌اند، به دنیا باز می‌گردند تا حکومت ائمه ـ علیهم السّلام ـ را ببینند.[3]
    در روایات نیز از موضوع «رجعت» به عنوان ایام الله تعبیر شده است. امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: ایام الله ـ که مایة سرور و عزت مؤمنین است ـ سه مرحله دارد که رجعت یکی از آن است. «ایام الله ثلاثة: یوم یقوم القائم و یوم الکره و یوم القیامه».[4] و در حدیث دیگر نیز امام صادق ـ علیه السّلام ـ ایمان به رجعت را ضروری شمرده و می‌فرماید: «از ما نیست کسی که اعتقاد به بازگشت ما نداشته باشد.»[5]
    امّا اعتقاد به جزئیات و خصوصیات رجعت مثل زمان و تعداد افراد و... ضرورتی ندارد و در روایات نیز به روشنی بیان نشده است، آن چه قطعی و ضروری مذهب است اصل اعتقاد به رجعت فی الجمله است.

    امّا چه کسانی دوباره زنده می‌شوند و به دنیا باز می‌گردند؟
    از روایات مربوط به این موضوع استفاده می‌شود که امر رجعت عمومی نیست، بلکه ائمه ـ علیهم السّلام ـ و عده خاصی از مؤمنین و کفار خالص در عصر قیام حضرت مهدی (عج) دوباره زنده می‌شوند. امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: «رجعت و بازگشت مردگان به دنیا، همگانی و فراگیر نیست، بلکه مربوط به عده‌ای خاص است، برنمی‌گردند به دنیا مگر کسانی که از ایمان پاک برخوردارند و یا به حد شرک خالص رسیده‌اند.» و نیز می‌فرماید: «فقط کسانی در زمان ظهور قائم ما به سوی دنیا باز می‌گردند که ایمانش را خالص کرده باشند و یا به مرز کفر خالص رسیده باشند. غیر از این دو گروه، دیگران برگشتی به دنیا نخواهند داشت، مگر در قیامت.»
    بنابراین مسأله رجعت محدود به افراد خاصی است که در روایات به برخی از این افراد و گروه‌ها اشاره شده است، ذیلاً به این روایات پرداخته می‌شود:
    رجعت ائمه ـ علیهم السّلام ـ
    بیشتر روایات این باب مربوط است به رجعت و بازگشت ائمه ـ علیهم السّلام ـ . در این مورد نیز ما با دو دسته روایات مواجه هستیم:
    دسته‌ای از این روایات رجعت را برای تمام ائمه ـ علیهم السّلام ـ ثابت می‌کند. برخی دیگر از روایات ـ برای ذکر مصداق ـ تنها نام دو امام یعنی امیر المؤمنین و امام حسین ـ علیهم السّلام ـ را ذکر نموده است. و در پاره‌ای از روایات نام پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیز آمده است.[6] امّا سایر ائمه ـ علیهم السّلام ـ از آنان به طور خاص ذکری به میان نیامده است، بلکه به طور عام قائل به رجعت همه ائمه شده‌اند. نظیر آنچه که از امام صادق ـ علیه السّلام ـ در این زمینه نقل شده است. حضرت می‌فرماید: «هیچ امام و پیشوایی نیست مگر این که مجدداً در زمان خودش در آینده به دنیا باز می‌گردد در حالی که نیکان و بدان زمان او نیز همراه او بر می‌گردند تا افراد با ایمان از انسانهای کافر جدا شوند.»[7] و در حدیث دیگر امام زین العابدین ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: «دوباره به سوی شما بر می‌گردند پیامبر شما و امیر المؤمنین علی ـ علیه السّلام ـ و امامان معصوم ـ علیهم السّلام ـ».[8]

    اولین کسی که به دنیا باز می‌گردد امام حسین ـ علیه السّلام ـ است با اصحاب و یارانش
    امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: «اولین کسی که قبر او شکافته می‌شود و به سوی دنیا باز می‌گردد، حسین بن علی ـ علیه السّلام ـ است.»[9] و در جای دیگر می‌فرماید: «نخستین فردی که به دنیا باز می‌گردد، حسین بن علی است پس حکومت می‌کند تا وقتی که در اثر پیری هر دو پلک او بر چشمانش می‌افتد.»[10] که اشاره به طولانی بودن حکومت امام حسین در عصر رجعت است. و نیز از امام صادق ـ علیه السّلام ـ نقل شده است که : نخستین کسی که سر ازخاک بر می‌دارد و با هفتاد و پنج هزار نفر از شیعیان، رجعت می‌کنند حسین بن علی ـ علیه السّلام ـ است.[11]
    جابر نیز از امام باقر ـ علیه السّلام ـ نقل می‌کند که امام حسین ـ علیه السّلام ـ در روز عاشورا، پیش از شهادتش، به تفصیل درمورد رجعت خود و یاران خود سخن گفت: «بشارت باد شما را به خدا قسم اگر این قوم ما را بکشند، ما نخستین کسانی هستیم که نزد پیامبرمان باز می‌گردیم و تا مدتی که خدا بخواهد توقف خواهیم کرد، آن گاه من اولین کسی هستم که قبرش شکافته می‌شود و ناگهان از قبر خارج می‌شوم، در حالی که امیر المؤمنین نیز از قبرش خارج شده و مهدی ما نیز قیام نموده است.»[12] در این روایت، رجعت امام حسین و امیر المؤمنین ـ علیهم السّلام ـ همزمان با قیام حضرت مهدی (عج) بیان شده است. در روایت دیگر امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: «امام حسین ـ علیه السّلام ـ همراه با شهدای کربلا و هفتاد پیامبر، بازگشت می‌نماید. رو می‌آورد به سوی دنیا امام حسین همراه با کسانی که با وی به قتل رسیده بودند و همراهی می‌کنند او را هفتاد پیامبری که با موسی بن عمران مبعوث شدند. آن وقت حضرت قائم انگشترش را به او می‌سپارد.»[13]
    در ادامة این حدیث اشاره به غسل و دفن امام زمان ـ علیه السّلام ـ به وسیله امام حسین ـ علیه السّلام ـ نیز شده است. مفضل نیز از امام صادق ـ علیه السّلام ـ در این مورد نقل می‌کنند که امام حسین ـ علیه السّلام ـ با دوازده هزار نفر از شیعیانش رجعت می‌کنند، در حالی که عمامة سیاه پوشیده است.[14]
    علاوه بر اصحاب امام حسین ـ علیه السّلام ـ در روایات دیگر اشاره به رجعت بعضی از مؤمنین و شیعیان علی ـ علیه السّلام ـ نیز شده است. امام باقر ـ علیه السّلام ـ از امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ نقل می‌کند که؛ در هنگام ظهور حضرت مهدی، مؤمنان، لبیک گویان، گروه گروه از قبرها بیرون می‌آیند و حضرت از این رخداد فوق العاده با تعجب یاد می‌کند؛ پس چقدر حیرت آور است (زنده شدن مردگان) چگونه در حیرت نباشم از زنده شدن مردگان که خداوند آنان را از قبورشان بر می‌انگیزند در حالی که گروه گروه مشغول گفتن لبّیک لبّیک ای دعوت کننده به سوی خدا، هستند.»[15]

    رجعت دشمنان اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ و کفار برای کیفر و انتقام
    بعضی از روایات این باب، مربوط است به بازگشت معاندین و کفار تا به دست مؤمنان، ذلت و عذاب را بچشند و مؤمنان نیز تشفی پیدا کنند. امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: «زمانی که مهدی ما ظهور نماید، خداوند کسانی را که به اذیت و آزار بندگان مؤمن می‌پرداختند، با همان قیافه قبلی‌شان، به دنیا باز می‌گرداند تا مؤمنین از آنان انتقام بگیرند.»[16] این روایت با توجه به آنچه در روایتی که قبلاً از امام صادق ـ علیه السّلام ـ نقل شد (ما من امام الا و یکرفی قرنه و یکرمعه البر و الفاجر فی دهره حتی یمیز المؤمن من الکافر) نشان می‌دهد که قبل از قیامت در زمان رجعت نیز بازخواست و دادرسی وجود دارد. و بازگشت این عده از کفار با قیافه‌های اصلی شان، برای کیفر و تنبیه است.
    هم چنین در ذیل آیة «و اقسموا بالله جهد ایمانهم لایبعث الله من یموت بلی وعداً علیه حقاً و لکن اکثر الناس لا یعلمون... لیعلم الذین کفروا انهم کانوا کاذبین»؛[17] امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: «یعنی فی الرجعه یردهم فیقتلهم و یشفی صدور المؤمنین فیهم»؛[18] یعنی در زمان رجعت خداوند آنان را بر می‌گرداند تا به دست مؤمنین کشته شوند و مؤمنین تسلی پیدا کنند.

    رجعت بعضی از شیعیان برای یاری حضرت مهدی (عج)
    امام صادق ـ علیه السّلام ـ به ابی‌بصیر می‌فرماید: «ای ابابصیر هنگامی که قیام کند مهدی ما، خداوند گروهی از شیعیان ما را به سوی او بر می‌انگیزند و از قبرهایشان خارج می‌کند. پس آنان با او بیعت می‌کنند در حالی که شمشیرهای‌شان بر گردن آنان آویخته است، این خبر به گوش شیعیانی که زنده‌اند می‌رسد و می‌گویند: فلانی‌ها از قبرشان خارج شده‌اند و به سپاه حضرت مهدی ملحق گردیده‌اند!».[19]
    این حدیث بیانگر انعکاس وسیع خبر زنده شدن و بازگشت مجدد این عده از شیعیان و ملحق شدن آنان با سپاه امام زمان می‌باشد، به گونه‌ که این خبر باشکوه، در میان شیعیان در حال حیات ـ که هر کدام چنین آرزویی را در دل می‌پرورانند ـ و در مجالس آنان رد و بدل و گفتگو می‌شود.
    در حدیث دیگر نیز امام صادق ـ علیه السّلام ـ از برانگیخته شدن این عده از شیعیان برای یاری امام زمان (عج) سخن می‌گوید: «هنگامی که قائم ما ظهور نماید خداوند عده‌ای از شیعیان را زنده می‌کند و آنان لبیک گویان گروه گروه به سوی او حرکت می‌کنند. آن وقت است که تردید منکران، رنگ می‌بازد و آنان نابود می‌شوند.»[20]

    رجعت انصار و وزراء حضرت مهدی که به طور خاص از آنان نام برده شده است
    در برخی از روایات نام بعضی از افراد ذکر شده است مثل: اصحاب کهف، یوشع بن نون، سلمان فارسی، مقداد، ابودجانه، مالک اشتر و... و حتی تصریح شده است که این افراد در سمت وزراء و معاونان حکومت جهانی حضرت، در جهان از ناحیه حضرت، فرمانروایی می‌کنند. امام صادق ـ علیه السّلام ـ در این مورد می‌فرماید: «از پشت کوفه تعداد 27 مرد، برای یاری مهدی، از قبرهایشان خارج می‌شوند که 15 نفر از آنان از قوم موسی است ـ آنانی که هدایت شدند و بر اساس حق رفتار نمودند ـ و 7 نفر از اصحاب کهف و یوشع بن نون و سلمان و ابودجانه انصاری و مقداد و مالک اشتر، می‌باشند. اینها همواره در پیشگاه مهدی مشغول خدمت حکمرانی هستند.»[21]
    رجعت مفضّل بن عمر
    امام صادق ـ علیه السّلام ـ در مورد وی که از اصحاب خاص حضرت می‌باشد، می‌فرماید: تو نه تنها در هنگام ظهور مهدی (عج) دوباره زنده می‌شوی، بلکه جزء افراد ویژة مهدی خواهی بود که مرتب فرمان صادر می‌کنی ـ یا مفضل انت و اربعة و اربعون رجلاً تحشرون مع القائم. انت علی یمین القائم تأمر و تنهی و الناس اذذاک اطوع لک منهم الیوم».[22]

    رجعت داود بن کثیر الرّقی
    امام صادق ـ علیه السّلام ـ در مورد شأن و منزلت این صحابی بزرگوار خود می‌فرماید: «انزلوا داود الرقی منی بمنزلة المقداد من رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ»؛[23] یعنی قدر و منزلت این مرد نزد من نظیر مقداد نزد پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ است. و نیز می‌فرماید: «من سرّه ان ینظر الی رجلٍ من اصحاب القائم فلینظر الی هذا» (داود رقی).[24] کسی که می‌خواهد مردی از یاران مهدی را ببیند به او نگاه کند.

    رجعت عبدالله بن شریک عامری
    امام باقر ـ علیه السّلام ـ در مورد وی می‌فرماید: گویا می‌بینم که عبدالله بن شریک با چهار هزار نفر سپاه، پیشاپیش حضرت مهدی (عج) تکبیرگویان، از دامنه کوه بالا می‌روند؛ «کانی بعبدالله بن شریک العامری علیه عمامة سوداء و دؤابتاها بین کتفیه مصعداً فی لحف الجبل بین یدی قائمنا اهل البیت فی اربعة آلاف یکبرون».[25]

    رجعت اسماعیل فرزند امام صادق ـ علیه السّلام ـ
    ابوخدیجه از امام صادق ـ علیه السّلام ـ در مورد فرزندش اسماعیل نقل می‌کند که وی نخستین کسی است که با ده نفر از یارانش زنده می‌شوند و ظهور می‌کنند و عبدالله بن شریک یکی از این ده نفراست که وظیفه پرچمداری را به عهده دارد. «انه یکون اول منشور فی عشرة من اصحابه و منهم عبدالله بن شریک و هو صاحب لوائه».[26]

    رجعت حمران بن اعین و میسّر بن عبدالعزیز
    امام صادق ـ علیه السّلام ـ در مورد این دو نفر می‌فرماید: گویا می‌بینم که آنان در حالی که شمشیر در دست دارند، ‌در میان مردم، میان صفا و مروه مشغول صحبت می‌باشند؛ «کانی بحمران بن اعین و میسّر بن عبدالعزیز یخطبان الناس باسیافهم بین الصفا و المروه».[27]

    کلام آخر: روایات بحث رجعت، هرگز درصدد برشمردن تعداد و آمار افراد و یا ذکر اسامی آنان، نمی‌باشد. بلکه این روایات ضمن اشاره به اسامی برخی از افراد گروه‌ها، مسأله رجعت مردگان به دنیا را، محدود و مختص کسانی می‌داند که قبل از مرگ از درجه بالای ایمان برخوردار بوده و در حمایت از دین الهی و اطاعت از ائمه ـ علیهم السّلام ـ کوتاهی ننموده‌اند و یا کسانی که در راه کفر و عناد با اهلبیت ـ علیهم السّلام ـ از هیچ تلاشی فروگذار نبوده‌اند. اما غیر از این دو گروه ـ چنانچه قبلاً اشاره شد ـ بازگشت به دنیا نخواهند اشت (و اماما سوی هذین فلا رجوع لهم الی یوم الماب).
    بنابراین آنچه مهم و تعیین کننده است خلوص ایمان در پرتو عمل به دستورات الهی و اعتصام به ولایت امام معصوم ـ علیهم السّلام ـ است تا در اثر چنین پیوندی خداوند نیز وی را از چنین فوز عظیمی در ایام الله ظهور مهدی و رجعت اهلبیت ـ علیهم السّلام ـ برخوردار نماید.
    به همین خاطر مهم‌ترین تقاضای شیعه از خداوند در دعای عهد این است که: «پروردگارا! ما را از یاران و کمک کنندگان حضرتش قرار بده و شرف شهادت در محضر او را نصیب ما بفرما، پروردگارا اگر چنانچه مرگ میان من و ظهور او فاصله انداخت، پس من را بعد از مرگ نیز هنگام ظهورش، از قبرم خارج فرما در حالی که کفنم را پوشیده و شمشیربه دست آماده انجام فرمان حضرت باشم.»[28] جالب این است که این آرزو و تقاضا، بعد از اعلام بیعت اکید با حضرت ولی عصر -ارواحنا فداه- و امضای عهد و پیمان با او، ابراز می شود؛ (عقدا و بیعة له فی عنقی لا احول عنها و لا ازول ابداً). بدیهی است که تمام دشواری و اهمیت کار، عمل به این بیعت و به پایان رساندن آن است.

    --------------------------------------------
    [1] . الاحتجاج، ج 2، ص 599، تألیف العلامه ابی منصور الطبرسی، طبع دوم، 1416 هـ .ق، اسوه‌، قم.
    [2] . شیعه و رجعت، ص 250، تألیف الشیخ محمد رضا الطبسی النجفی، ترجمه و تلخیص از سید محمد میرشاه ولد، ‌قطع وزیری، چ اول، 1376، دار النشر اسلام، قم.
    [3] . همان، ص 259.
    [4] . معجم الاحادیث الامام المهدی (عج)، ج 4، ص 82. حدیث شماره 1152، تألیف الهیئة العلمیه تحت اشراف الشیخ علی الکورانی، طبع الاولی، 1411 هـ .ق، موسسة المعارف الاسلامیه، قم.
    [5] . همان، ص 84، ح 1154.
    [6] . ر.ک: سیمای آفتاب، ص 345، دکتر حبیب الله طاهری، چاپ اول، 1380 هـ .ش، انتشارات زایر، قم.
    [7] . رجعت از نگاه عقل و دین، ص 94، غلام رضا مغیثی، چ اول، 1380، قطع رقعی، انتشارات قم.
    [8] . معجم احادیث المهدی، ج 5، ص 327، ش 1763.
    [9] . میزان الحکمه، ج 4، ص 58، ش 6932، محمدی ری شهری، چاپ مکتب الاعلام، 1362 هـ .ش.
    [10] . معجم احادیث المهدی، ج 5، ص 328، ش 1766.
    [11] . البیعة لله، ص 152، نوشته فریده گل محمدی آرمان، چ اول، زمستان 1376، دار النشر اسلام، قم.
    [12] . بحار الانوار، ج 53، ص 61، حدیث 52.
    [13] . معجم احادیث المهدی، ج 3، ص 89، ش 1158.
    [14] . البیعة لله، ص 275.
    [15] . بحار الانوار، ج 53، ص 46، حدیث 20.
    [16] . معجم احادیث الامام المهدی، ج 4، ص 95، ش 1162.
    [17] . سوره نحل، 39 ـ 40.
    [18] . معجم احادیث الامام المهدی، ج 5، ص 214، ش 1638.
    [19] . الشیعه و الرجعه، ج 1، ص 385، تألیف الشیخ محمدرضا الطبسی النجفی، طبع الثالثه، 1385 هـ، 1966 م، نجف.
    [20] . معجم الاحادیث الامام المهدی،‌ج 4، ص 101، ش 1167.
    [21] . بحار الانوار، ج 53، ص 90، حدیث 95.
    [22] . معجم احادیث الامام المهدی، ج 4، ص 98، ش 1165.
    [23] . جامع الرواة، ج 1، ص 308، محمد بن علی الاردبیلی الغروی الحائری، طبع کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1403 هـ .ق، قم.
    [24] . همان.
    [25] . اثباه الهداة، ج 3، ص 561، تألیف محمد بن الحسن الشیخ الحر العاملی، بی‌تا.
    [26] . چشم اندازی به حکومت مهدی، ص 95، نجم الدین طبسی، ویرایش دوم، چاپ سوم، 1380، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، (بوستان کتاب).
    [27] . میزان الحکمه، ج 4، ص 58، ش 6934.
    [28] . بحار الانوار، ج 53، ص 96، مفاتیح الجنان، چاپ فیض، ص 893، (دعای عهد).


    نظر شما راجع به این مطلب  ()


  • کمک به فقرا از نوع دولت نهم!
    نویسنده: یک دوست چهارشنبه 87/5/16 ساعت 5:5 عصر

    زنده باد مردانی که مانند مولایشان علی وقتی می‌خواهند به فقرا کمک کنند، شب‌ها نانی در دست می‌گیرند و چهره پنهان می‌کنند تا فقرا از فقر خود خجالت نکشند. و اما وای بر خدمتگذاران!! ملت، که دخترکان معصوم و فقیر را جلوی دوربین به صف می‌کشند تا آقای وزیر بسته دوهزار تومانی را به دست بگیرد و وقتی عکاس شروع کرد به عکس گرفتن، با لبخندی که ظاهرا به زور روی لب‌هایش ماسیده است، پول بدهد به بچه‌ها تا آقای وزیر نشان بدهد که تا چه حد فرزندان ایران زمین را دوست دارد! به راستی وزیر با این کار خود به دنبال به دست آوردن دل فقرا است و یا مطرح کردن خود برای ماندن در دولت دنیایی دو روزه!

    توضیحی درباره حدیث کِسا
    مدتی پیش بحثی سر گرفته بود بر سر این که چرا آقای ری‌شهری به عنوان تولیت آستان مقدس حضرت عبدالعظیم (ع) اقدام به حذف حدیث کسا از کتاب شریف مفاتیح الجنان نموده‌اند؟ برخی مذهبیون با دید احساسی به قضیه نگاه کرده و اقدام ایشان را شدیدا تقبیح کردند، اما غافل از این که این جا میدان علم و عقل و منطق است و نه صرف احساس. آن چه که در ادامه می‌آید نظر آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی -حفظه الله- در مورد این حدیث است که کاملا علمی است و جای چون و چرایی باقی نمی‌گذارد. این متن عینا از کتاب ارزشمند «مفاتیح نوین» اقتباس شده است.
    «اصل حدیث کسا میان شیعه و اهل سنت بسیار معروف و مشهور است و جای هیچ گونه تردیدی نیست که رسول خدا (ص) در خانه حضرت زهرا (س) و یا در خانه خودش زیر پارچه‌ای شبیه عبا قرار گرفت و حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س) و امام حسن (ع) وامام حسین (ع) را زیر آن جای داد و از آنان به عظمت و بزرگی یاد نمود و آن جمع را مصداق آیه «انما یرید الله لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» (خداوند فقط می‌خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و شما را کاملا پاک سازد) معرفی کرد.
    آنچه در اینجا به عنوان حدیث کسا نقل می‌شود، حدیث مشروح ومفصلی است که برابر روایتی، خواندن آن به این نحو دارای پاداش و آثار و برکات فراوانی است و در ذیل آن آمده است: «در هر محفلی که شیعیان و علاقه‌مندان ما این حدیث را بخوانند رحمت الهی بر آنان نازل می‌شود، فرشتگان برای آن‌ها استغفار می‌کنند، اندوه غم زدگان بر طرف می‌شود، حاجات روا خواهد شد.»
    این حدیث نخستین بار در کتاب «منتخب طریحی» (متوفای 1085) از علمای قرن یازدهم آمده است. محدث بزرگوار مرحوم حاج شیخ عباس قمی در کتاب منتهی الآمال در شرح زندگانی امام حسین (ع) پس از بیان این نکته که حدیث اجتماع خمسه طیبه (ع) تحت کسا از احادیث متواتره است، می‌نویسد: «اما حدیث معروف به حدیث کسا که در زمان ما شایع است، به این کیفیت در کتاب معتبر و معروف و اصول حدیث و مجامع متقنه محدثین دیده نشده و می‌توان گفت از خصایص کتاب «منتخب» است».
    از این رو جناب ایشان آن را در مفاتیح الجنان نیاورده است و ناشران بر خلاف میل آن بزرگوار آن را در پایان مفاتیح اضافه کرده‌اند.
    پس از کتاب «منتخب» این حدیث در کتاب «عوالم» آمده است. صاحب کتاب عوالم «شیخ عبدالله بحرانی» از شاگردان مرحوم علامه مجلسی و از علمای قرن دوازدهم است. در این کتاب برای این حدیث سندی ذکر کرده است که از جهاتی جای تامل دارد:
    الف) سند این حدیث مطابق نسخه خطی موجود در کتابخانه یزد در متن کتاب نبوده است، بلکه در حاشیه آن آمده است و خط آن نیز با خطّ متن که دست خط صاحب عوالم است، متفاوت می‌باشد.
    ب) برخی از افراد سلسله سند حدود هشتاد سال با یکدیگرفاصله دارند که قاعدتا یکی از آن‌ها نمی‌تواند از دیگری نقل حدیث نماید.
    ج) بعضی از افراد این سند در کتب رجالی توثیق نشده‌اند.
    ولی از آنجا که محتوای حدیث اشکال خاصی ندارد و بعضی از علما به قرائت آن اهمیت می‌دادند و با توجه به «احادیث من بلغ» می‌توان آن را به قصد رجا و به امید بر آورده شدن حاجات خواند.»
    آیت‌الله العظمی بهجت -متع الله الاسلام و المسلمین بطول بقائه- در توصیه‌ای به کسی که بیماری لاعلاج داشت، فرمودند حدیث کسا را مکرر بخوانید.
    آیت‌الله العظمی صافی گلپایگانی -حفظه الله- در توضیحی برای نگارنده فرمودند شایسته است خواندن این حدیث از آن جایی که فضایل آل البیت (ع) را نشان می‌دهد، ترک نشود.
    بنابراین از مباحث مذکور نتیجه می‌گیریم که خواندن حدیث باید به قصد رجا باشد و شایسته است ترک نشود و لذا کار آقای ری شهری در حذف آن از کتاب مفاتیح الجنان اشتباه بوده است. کافی بود، ایشان مختصری از توضیحات آیت‌الله العظمی مکارم را قبل از حدیث می‌آورد و آن را چاپ می‌کرد.

    ناشرین پول‌دوست
    دو مطلب را عرض می‌کنم در رابطه با ناشرین کتاب در کشور. اولین مطلب پول هزینه بسیار بالای کتاب است. متاسفانه هزینه کتاب در کشور بسیار بالا است و ناشرین به هر قیمتی که بخواهند کتاب های خود را می‌فروشند. بنابراین نباید از مردمی که با این همه مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم می‌کنند انتظار داشت کتاب هم بخوانند. به عنوان نمونه از یک انتشاراتی به نام انتشارات حکمت که کتب مذهبی و فلسفی چاپ می‌کند، کتابی سه جلدی به نام بحرالمعارف اثر ملاعبدالصمد همدانی -رحمه الله- خریدم. هر جلد این کتاب از نظر موضوع، شهرت نویسنده، قطر و سایر موارد شبیه کتاب معراج السعاده نوشته ملااحمد نراقی -رحمه الله- و یا پایین‌تر است. کتاب معراج السعاده هزینه‌ای در حدود 5000 تومان دارد و انتظار می‌رفت کتاب مذکور که سه جلدی است، حداکثر هزینه‌ای معادل 15000 تومان داشته باشد، در صورتی که هزینه آن حدود 35000 تومان بود!! یعنی 120 درصد بالاتر از هزینه واقعی بدون هیچ دلیل قابل توجیهی! کتاب‌های منتشره توسط این انتشاراتی عموما دارای قیمت بالاتری نسبت به سایر انتشاراتی‌ها هستند و قیمت چند جلد کتاب که می‌خواستم از این انتشاراتی بخرم 56000 تومان شد! و البته از بخت خوب بنده برخی از کتاب‌ها چاپ این ناشر نبود و هزینه پایینی داشت والا بسیار بیش از این‌ها باید برای آن چند جلد کتاب پول پرداخت می‌کردم! بنده می‌خواستم ببینم آیا دولت نباید بر این اتشاراتی‌ها نظارت داشته باشد و هر کدام کتب خود را با هر قیمتی که بخواهند می‌توانند به فروش برسانند؟! چرا شرکت‌های چاپ و نشر فکر می‌کنند نویسنده کتاب را خریده‌اند و وی متعلق به آن‌ها است و لذا آثار آن‌ها را با قیمت‌های نجومی به بازار عرضه می‌کنند. بیچاره ملاعبدالصمد همدانی، شاید اگر زنده بود هرگز اجازه نمی‌داد این انتشاراتی کتابش را چاپ کند!
    و اما مورد دیگر این که متاسفانه بسیاری از انتشاراتی‌ها تنها به فکر پر کردن جیب افتاده‌اند و این مساله در نمایشگاه کتاب نیز کاملا به چشم می‌خورد. دیگر کمتر کسی به صورت تخصصی بر روی موضوعات کتاب‌ها کار می‌کند که مثلا یک ناشر تنها کتب مذهبی بفروشد، یک ناشر کتب تاریخی، یکی کتب ادبی، یکی کتب مربوط به زندگی، ... . بسیاری از انتشاراتی‌ها دو کتاب را حتما داشتند، یکی آشپزی ساناز و سانیا و دیگری مفاتیح الجنان! دو کتابی که هیچ ربطی به یکدیگر ندارند، اما ظاهرا پرفروش بودند و ناشرین پول را بر تخصص ترجیح می‌دادند و اگر می‌خواستی دنبال کتاب خاصی بگردی مجبور بودی تمامی چند هزار غرفه را بگردی، زیرا ممکن بود کتاب تاریخی تو در بین کتب ورزشی پیدا شود!

    شرک
    یکی از دوستان مومن گروه مقاله‌ای نوشته بود به نام «مسلمانان بیایید یهودی باشیم» و الحق که راست می‌گفت. بنده را به یاد سخن یکی از علمای بزرگ اخلاق انداخت که می‌گفت: «بیایید مشرک باشیم!» گفتند: «مشرک؟!» فرمود: «بله، ما الان کافریم و مشرک بهتر است. ما کارها را برای خود یا دیگران انجام می‌دهیم و نه برای خدا. نمی‌توانیم فقط برای خدا انجام دهیم، اما لااقل بیایید خدا را در هم نیتمان شریک کنیم و هم برای خدا، هم برای دیگران انجام دهیم. بیایید لااقل مشرک باشیم!» و عده‌ای فکر می‌کنند مشرک و این همه آیه در مذمت آنان یعنی فقط بت‌پرست! یعنی کسی که در پرستش با خدا شریک قایل می‌شود. خیر! مشرک و این همه آیه در مورد آن یعنی کسی که در هر نیتی و فعلی کسی را شریک خدا قرار دهد. همین که هنگامی که انسان کارش به دست کسی گیر کند و در قلب خود در حین این که می‌گوید بروم تا کارم را درست کند، لحظه‌ای از خدا غافل شود و مسبب الاسباب را فراموش کند، این عین شرک است و البته به شرک در پرستش شرک جلی و به شرک در غیر پرستش شرک خفی می‌گویند. عارف سترگ مرحوم آیت‌الله انصاری همدانی -افاض الله علینا من برکاته و رفع الله درجاته- عارف بزرگ معاصر برای شاگرد خود استاد کریم محمود حقیقی در پاسخ به این سوال که چگونه آدم شویم، این آیه را خواندند:
    من کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعبادة ربه احدا
    پس هر که به لقای پروردگارش امید دارد، باید کاری شایسته انجام دهد و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند.
    و فرمودند «دقت کن که بالاترین مقام، مقام لقاءالله است و در این آیه خدای تعالی می‌فرماید دو عمل انجام بده: عمل صالح و شرک نداشتن.» استاد کریم محمود حقیقی می‌گوید: «آن وقت بنده کاملا به این فرمایش دلخوش شدم به این خیال که حالا چند ماه دیگر به جایی می‌رسیم؛ ولی وقتی در عمل وارد شدیم، دیدیم عمل صالح آسان است، ولی شرک نورزیدن بسیار بسیار مشکل. اینکه بالاخره انسان بتواند از شرک خفی خارج و وارد توحید واقعی پروردگار شود.»
    حال ما هم باید یهودی باشیم تا دین خود را از سایر ادیان بالاتر بدانیم، تا هوای هم‌کیشان خود را داشته باشیم، مسایل دنیوی مانند وطن‌پرستی ما را از مسایل اخروی مانند دین و خداپرستی غافل نسازد و هزاران مورد دیگر که قلیلند ابصار ناظره و اذن سامعه آن! شهید مطهری می‌فرماید ناسیونالیسم دو جنبه دارد، مثبت و منفی. جنبه مثبتش آن است که شخص برای مصالح و منافع مملکت خود تلاش کند تا کشورش و مردمش را سربلند سازد که این بسیار خوب است و جنبه منفی آن این است که انسان احساس کند آن خاکی که در آن زندگی می‌کند با بقیه فرق دارد و مردم کشورش از بقیه بالاترند و ... .

    -------------------------------
    پی‌نوشت‌ها
    بر اساس این احادیث اگر در مورد یک عمل خیر و اجری از خدا و پیامبر نقل شده باشد و این نقل به فردی رسیده باشد و او برای رسیدن به آن پاداش، به آن عمل خیر اقدام نماید، خداوند منان به لطف و کرم خود آن پاداش را به او عنایت می‌فرماید، حتی اگر چنین حدیثی در واقع از معصوم صادر نشده بوده است.
    حامد اسلام‌جو، پرسش‌های شما و پاسخ‌های آیت‌آلله بهجت، ص 101 و 102
    نقل از زبان آیت‌الله بهجت، منبع را نگارنده فراموش کرده است.
    کهف/110
    موسسه فرهنگی مطالعاتی شمس‌الشموس، سوخته، ص 307 و 308


    نظر شما راجع به این مطلب  ()


  • آیا حجاب در صدر اسلام اجباری بود؟
    نویسنده: یک دوست پنج شنبه 87/5/10 ساعت 11:41 صبح

    درپاسخ به این پرسش به پیشینه مختصری از حجاب در قبل و بعد از اسلام و بعد به صدراسلام می پردازیم. اطلاع تاریخی چندانی از مسئله حجاب ملل قبل از اسلام در دست نیست و لذا نمی توان در این مورد اظهار نظر حتمی کرد اما به گفته شهید مطهری قدر مسلم این است که قبل از اسلام در میان بعضی ملل حجاب وجود داشته است.[1]
    اقوام و مللی مانند ایران باستان ، قوم یهود و هند ملزم به رعایت حجاب بودند اما در زمان جاهلیت عرب حجاب وجود نداشته و بوسیله اسلام پیدا شده است.[2] ویل دورانت راجع به قوم یهود می نویسد «اگر زنی به نقض قانون یهود می پرداخت : چنانکه مثلا بی آنکه چیزی بر سرداشت به میان مردم می رفت یا با مردان درد دل می کرد و یا مردحق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد».[3]

    همین نویسنده به وجود حجاب در ایران قدیم هم اشاره می کند.[4] و از مطالبش استفاده می شود که حجابی که در قوم یهود و ایران باستان معمول بوده است از حجاب اسلامی بسی سخت تر و مشکل تر بوده است.حال با این مقدمه به وضعیت حجاب در صدر اسلام می پردازیم . همانطور که گفته شد زنان در قبل از اسلام هیچ نوع حجابی نداشته اما با ورود اسلام به سرزمین عربستان تحول عظیمی در این باره رخ داد و آیات و روایات فراوانی در این موضوع بیان شد که به بعضی از آنها اشاره خواهد شد . عایشه همواره زنان انصار را این چنین ستایش می کرد : «مرحبا به زنان انصار ، همین که آیات سوره نور نازل شد یک نفر از آنان دیده نشد که مانند سابق بیرون بیاید ، سرخود را با روسریهای مشکی می پوشیدند گوئی کلاغ روی سرشان نشسته است».[5]
    پس با توجه به این نکته که تمام اعمال و احکام درصدر اسلام مستند به قرآن و دستورات آن بوده است ما نیز در مسئله وضعیت حجاب در صدر اسلام با استناد به قرآن و آیات نورانی آن را بررسی می کنیم.
    آنطور که از تاریخ استفاده می شود قبل از نزول آیات حجاب مسلمانان ملزم به رعایت حجاب نبودند اما با نزول این آیات که صریحادستور به رعایت حجاب می کند تمام مسلمانان حجاب را رعایت می کردند که به بعضی آیات بعد از دعوت از زنان و مردان برای حفظ چشم و دل خود از نامحرمان می فرمایند:«قل للمومنات یغضضن من ابصارهم و یحفظن فروجهن و لایبدین زینتهن الا ما ظهر منها و لیضربن بخمرهن علی جیوبهن و لا یبدین زینتهن ...» یعنی ای پیامبر به زنان مومنه بگو دیدگان خویش فروبندند و زیورهای خویش را آشکار نکنند مگر آنچه که از آن پیداست و سرپوشهای خویش را برگردن خویش اندازند ...
    درشاًن نزول این آیه اکثر مفسران مانند طبرسی ، علامه طباطبائی ، مکارم شیرازی و ... می گویند چون زنان عرب معمولا پیراهنهائی می پوشیدند که گریبانهایشان باز بود و روسریهای خود را بنحوی می گذاشتند که دور گردن و سینه را نمی پوشانید و قهرا گوش ها وجلوی سینه ها نمایان می شد. این آیه نازل شد و دستور داد که باید روسری ها را طوری ببندید که قسمتهای یاد شده پوشیده گردد و زنان مو و سینه و دور گردن وزیر گلوی خود را بپوشانند.[6]
    در تفسیر مجمع البیان در ذیل آیه مورد بحث آمده است «زنان مامور شده اند که روسریهای خود را برروی سینه خود بیفکنند تا دور گردن و موها و گوش و گوشواره ها پوشیده شود.»[7]
    به هر حال این آیه در کمال صراحت حدود پوشش لازم را بیان می کند و این بیان نه به عنوان توصیه اخلاقی بلکه بصورت یک حکم شرعی و اجباری میباشد.
    آیه دیگر که به این موضوع می پردازد آیه 59 سوره احزاب می باشد خداوند در این آیه می فرماید:
    «ای پیامبر به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو که جلبابها(روسری های بلند ) خود را بر خویش فروافکنند که این کار برای اینکه (از کنیزان و آلودگان ) شناخته شوند و مورد آزار واذّیت قرارنگیرند بهتر است.»[8] و در این آیه هم خداوند زنان پیامبر و مؤمنان دیگر را به رعایت حجاب و پوشانیدن بدن و سروگردن امر می کند و باز این امر چیز اخلاقی و اختیاری نیست بلکه یک امر اجباری برای زنان می باشد.
    روایات و شواهد دیگری از این آیه در صدر اسلام موجود است که همگی نشانگر رعایت حجاب توسط زنان می باشد. بعنوان نمونه در تاریخ نقل شده است که حضرت فاطمه زهرا (س) وقتی می خواستند به بیرون منزل و نزد پیامبر اکرم (ص) بروند از پوششهای خاصی مثل چادر و روپوش صورت استفاده می کردند.در جریان داستان غم انگیز غصب فدک آن حضرت با شکل خاصی از حجاب و پوشش برای دفاع از حق خویش از منزل به مسجد آمدند.راوی داستان شکل خاص حجاب حضرت را اینگونه توصیف نموده است :«لا نت خمارها علی راسها و اشتملت بجلبابها و اقبلت فی لمه من حفدتها و نساء قومها نطا ذیولها » آن حضرت هنگام خروج از منزل مقنعه را محکم برسر بستند و جلباب و چادر رابه گونه ای که تمام بدن آن حضرت را می پوشاند وگوشه های آن به زمین می رسید ،به تن کردند وبه همراه گروهی به مسجد حرکت نمودند،»[9]
    پس ازاین جریان تاریخی هم استفاده می شود که زنان درصدر اسلام حجاب کاملی داشتند .
    امادرموردزنان سالخورده قرآن این افرادرازقاعده حجاب مستثنی می کند ومی گوید :«والقواعد من النساءالافی یرجون نکاحا فلیس علیهن جناح...»[10] یعنی زنان از پا افتاده ای که امیدی به ازدواج ندارند می توانند لباس روی خود را برزمین نهند ، مشروط براینکه نخواهند خودنمائی بکنند درعین حال اگر جانب عفاف را رعایت کنند و خود را پوشیده دارند بهتر و خدا شنوا و دانا است .
    پس طبق این آیه زنان سالخورده و پیر می توانند روسری خود را بردارند . و درصدر اسلام هم این زنان سالخورده ملزم به رعایت حجاب نبودند.
    در مورد ادیان دیگری هم که در میان مسلمانان زندگی می کردند باید بگوئیم که اینها هم الزاماباید قوانین ظاهری اسلام را در اجتماعات و کوچه و بازار مسلمانان رعایت می کردند از جمله حجاب اسلامی که زنان ملزم به رعایت آن بودند ، از این گذشته ادیانی که در میان مسلمانان زندگی می کردند مثل یهود و مسیح اینها خودشان قائل به حجاب زن بودند و همانطور که گفته شد قبل از اسلام هم رعایت حجاب را می کردند.[11]
    برای آگاهی بیشتر در این مورد مطالعه کتابهای مسئله حجاب شهید مطهری و حجاب شناسی حسین مهدوی زاده توصیه می شود.
    اگر بی حجابی تمدن است پس حیوانات از همه متمدنتر هستند.
    شهید مطهری
    ---------------------------------------
    [1] . شهید مطهری ، مسئله حجاب ، انتشارات صدرا ص 5.
    [2] . همان ص 9.
    [3] . ویل دورانت ، تاریخ تمدن علمی فرهنگی ، جلد 12 ، ص 30.
    [4] . همان.
    [5] . زمخشری ، الکشاف ، دار الکتاب العربی ، بیروت ، جلد 3 ص 231 / ذیل آیه 31 نور.
    [6] . طبرسی ، مجمع البیان ، کتاب فروشی اسلامی ، جلد 5 ص 138 ذیل آیه 31 سوره نور - مکارم شیرازی ، تفسیر نمونه ، دارالکتب اسلامیه ، ج 14 ص 440 -طباطبائی ، المیزان ، دارالکتب اسلامیه ، ج 15 ص 126
    [7] . همان.
    [8] . مکارم شیرازی ، پیشین ، ج 17 ص 425
    [9] . طبرسی ، الاحتجاج ، موسسه الاعلمی للمطبوعات ، ج 1 ص 98
    [10] . سوره توبه ، آیه 60.
    [11] . ویل دورانت ، تاریخ تمدن، علمی فرهنگی ،ج 12 ص 30.


    نظر شما راجع به این مطلب  ()


  • نقد وهابیت
    نویسنده: یک دوست پنج شنبه 87/5/10 ساعت 11:26 صبح

    تردیدی در این نیست که فرقه وهابیت که توسط محمد بن عبدالوهاب در قرن دوازدهم قمری ابداع و پایه‌گذاری شد، براساس عقاید ابن تیمیه و ابن قیم جوزی، هم در عرصه اعتقادات و هم در حوزة فقه و احکام در مقابل مسلمانان، اعم از شیعه و سنی، بلکه در حقیقت در برابر دین مبین اسلام قد علم کرده و با این بدعت، اسلام را منحصر به خود دانسته و سایر مسلمین را خارج از دین اسلام و محکوم به کفر و شرک کرده‌اند. و به این ترتیب خواستند ضربه خصمانه و جاهلانه خودشان را هم بر پیکر جامعه اسلامی و هم بر اصل دین اسلام وارد نمایند. و به نحوی با اسلام و مسلمین رفتار کردند و می‌کنند که گویا دین محمدی ـ صلی الله علیه و آله ـ مثل سایر ادیان گذشته منسوخ گردیده و دین جدیدی توسط محمد بن عبدالوهاب ـ‌ همانگونه که در مقدمه کتاب توحید او اشعار بر این مطلب وجود دارد ـ برای نجات و هدایت مردم خصوصاً مسلمانان که با معیارهای توحیدی وهابیت مشرک و کافر شده‌اند، آورده شده است. پس این فرقه از جهات مختلفی قابل نقد و بررسی است و به چند نقد کلی وارد بر آن اشاره می‌شود.

    1 . وهابیت و اعتقاد به تجسیم و تشبیه خداوند به مخلوقات: اولین نقدی که بر وهابیت وارد است در مسئله مبدأ و صفات باری تعالی می‌باشد.اعتقادات وهابیت نسبت به خداوند مستلزم تجسیم و تشبیه بوده و تمام چیزهایی را که در یک پدیده‌ مادی خصوصاً انسان وجود دارد، برای خداوند نیز ثابت می‌داند. وهابیها خداوند را مانند پادشاهان موجود در جامعه بشری پنداشته و عرش و محل سکونت او را در جهت فوق، بالاتر از جایگاه مخلوقاتش قرار می‌دهند.[1] و برای عرش خداوند اوصافی مانند خصوصیات تخت‌های شاهانه قائل هستند.[2] و می‌گویند: خداوند در روز جمعه از روزهای آخرت با انبیاء خودش جلسه تشکیل می‌دهد و برای این کار از عرش فرود می‌آید و بر کرسی خاصی که برای این منظور در نظر گرفته شده است می‌نشیند و بعد از گفتگو با انبیاء جلسه را ترک گفته و به عرش خودش برمی‌گردد.[3] و نیز معتقد‌اند که خداوند با چشم سر دیده می‌شود.[4] و برای این ادعا چنین استدلال می‌کند که هر چیزی که وجودش کاملتر باشد برای دیدن سزاوارتر است. و از آن جا که خداوند اکمل موجودات است سزاوارتر برای دیدن از غیر او است.[5] وهابی‌ها بعد از اینکه برای خداوند دست، پا، ساق، کفش طلائی و امثال اینها را قائل می‌شوند، می‌گویند: خداوند هر شب به آسمان زمین فرود می‌آید و در شب عرفه به زمین نزدیک‌تر می‌شود تا دعاهای بندگان خود را از نزدیک اجابت کند.[6]
    این معتقدات وهابیت علاوه بر اینکه جسمیت، شباهت، کیفیت، کمیت، محدودیت و عجز را که منافات با عقل و نقل دارند برای خدا ثابت می‌کند، بعضی اشکالات علمی غیر قابل انکارنیز بر این معتقدات وارد می‌باشد.
    الف) اینکه می‌گویند: خداوند در جهت فوق قرار دارد قطعاً مراد از فوقیت، فوقیت، مکانی وخارجی می‌باشد. یعنی خداوند بطور فیزیکی و خارجی در جهت بالا قرار دارد. اگر این فوقیت در محدوده کره زمین که بشر و بندگان خدا در آن زندگی می‌کنند ملاحظه شود، اولاً فوقیت یک امر اضافی بیش نیست. ثانیاً با کروی بودن زمین برای آن جهات‌ بی نهایت فوقانی وجود دارد. بنابراین علاوه بر اینکه خداوند در حدود جاذبه زمین محصور می‌گردد. کدام یکی از این جهات بی‌نهایت می‌تواند مبدأ و مسیر برای جهت فوق که مکان خدا باشد قرار می‌گیرد؟ اما اگر فوقیت در خارج از قوة جاذبه زمین تصور شود، در این صورت فوقیت دیگر معنای اضافی خودش را هم از دست داده و به یک مفهوم بی‌مصداق تبدیل می‌شود، چون در خارج از مرزهای قوة جاذبة یا اصلاً فوقیت و تحتیت هیچ حقیقتی ندارد و یا با قرار گرفتن در تحت نیروی جاذبه موجود مادی دیگر این زمین است که در جهت فوق تصور شده و دیده می‌شود. پس وقتی که هیچ مکانی را نمی‌توان مصداق فوق تلقی کرد، چگونه ممکن است که خداوند و عرش او در فوق زمین یا فوق همه عالم قرار بگیرد.
    ب) اشکال دیگری که می‌توان بر عقیده وهابیان در این حوزه ایراد نمود اینست که اگر خداوند متعال هر شب برای اجابت دعا نزد بندگانش به آسمان زمین فرود می‌آید، لازمه آن اینست که خداوند باید به صورت مستمر در آسمان زمین استقرار داشته باشد، چون زمین همیشه دارای شب بوده و شب هرگز در هیچ لحظه‌ای از زمین جدا شدنی نیست بنابراین عرش خداوند هم دائماً از وجود خدا خالی خواهد بود.
    2 . مورد دوم از عقاید وهابیت که بصورت کلّی می‌تواند مورد نقد و اشکال قرار بگیرد، اعتقاد خاص این فرقه در مسئله توحید در عبادت است.وهابی‌ها با داخل نمودن امور متعددی را در معنای عبادت،دایره توحید در عبادت را آن قدر ضیق کرده‌اند که امکان عملی بر طبق آنرا باقی نگذاشته است و در مقام عمل حتی خود آنان هم نمی‌توانند از موحّدین در عبادت به شمار آیند. ابن تیمیه می‌گوید: عبادت اسم جامعی است برای هر چه که خداوند آن را دوست‌ داشته و می‌پسندد و این چیز می‌تواند در قالب گفتار باشد و می‌تواند به شکل عمل باطنی، و ظاهری مثل نماز، زکات، روزه و حج، راستگویی، اداء امانت، صله ارحام از انسان صادر گردد.[7] آنان هر عملی را که حاکی از احترام و تعظیم غیر خدا باشد موجب شرک و کفر می‌دانند و لذا به پیروی از این عقیده، شفاعت، توسل، تبرک زیارت قبور انبیاء و اولیاء و احترام به ارواح آنان، فرستادن صلوات با صدای بلند بر پیامبر اسلام خصوصاً در کنار قبر آن حضرت، جشن و شادی در میلادهای پیامبر و ائمه ـ علیهم السّلام ـ سوگواری در روزهای وفات و شهادت آنان وساختن قبّه بر قبور مبارک آنان و هر چیز دیگری که از احترام،‌تعظیم، تقدس آنها چه در عمل و چه در قول حکایت بکند به اعتقاد وهابیت حرام و غیرمشروع بوده و اعتقاد به این امور و عمل به آنها را باعث شرک و کفر می‌دانند. وهابی‌ها دقیقاً بر خلاف آیات قرآنی و روایات نبوی و سیره اصحاب و مسلمین و حکم عقل قدم برداشته و عبادت را بر طبق خواست و میل خودشان طوری تفسیر کرده‌اند که نه تنها راه و طریق بسوی اسلام را مسدود نموده‌اند، بلکه خط بطلان بر دین مبین اسلام کشیده و امکان مسلمان شدن را از هر کسی گرفته‌اند.
    در اینکه عبادت فقط برای خدا است و عبادت غیر خدا با توحید در عبادت منافات دارد هیچ شک و تردیدی نه شرعاً‌ و نه عقلاً وجود ندارد. ولکن هر فعل یا قول انسان حاکی از تعظیم، تکریم غیر خدا ونیز تذلل، خضوع و خشوع در برابر غیر خدا نمی‌تواند عبادت باشد. چون بالاترین درجه خشوع و خضوع که عبارت از سجده باشد در برابرغیر خدا در قرآن نه تنها جایز شمرده شده است بلکه امر و دستور الهی بر آن وجود دارد.[8] اگر سجده از مصادیق عبادت باشد هرگز خداوند به ملائکه دستور نمی‌داد که در برابر حضرت آدم ـ علیه السلام ـ به سجده بیافتند و نیز شیطان نباید در اثر عدم سجده کافر شده و ملعون درگاه الهی قرار می‌گرفت، بلکه بنابر معیار وهابیت باید از موحدین بشمار می‌آمد و این فرشته‌ها است که با این عمل‌شان کافر شده‌اند.
    و اگر سجده از مصادیق عبادت می‌بود سجدة حضرت یعقوب ـ علیه السلام ـ و مادر و برادران حضرت یوسف ـ علیه السلام ـ در برابر او[9] هیچ توجیهی ندارد جز اینکه گفته شود العیاذ بالله آنها با این عمل‌شان مشرک شده‌اند. اگر اعتقاد به تقدس غیر خدا و خشوع و تذلل در برابر آن شرک و عبادت می‌بود، پس تمام کسانی که طواف کعبه را انجام داده‌اند و یا اعتقاد به وجوب آن در مراسم حج دارند، به دستور خداوند مشرک شده‌اند.[10]
    با توجه به این ادلّه قرآنی ونیز روایات بی‌شماری در جواز شفاعت و توسل به غیر خداوند برای آمرزش گناهان و با ضمیمه سیرة مسلمانان از صدر اسلام تاکنون نه تنها دلیلی بر عبادیت مجرد خشوع و خضوع در برابر غیر خداوند و نیز شفاعت و توسل و امثال اینها نداریم بلکه دلیلی بر عدم عبادت این امور وجود دارد. پس عمل به این امور نه تنها شرک و کفر را به دنبال ندارد بلکه در موارد خودش امر پسندیده و تأمین کنندة رضایت خداوند می‌باشد. حتی مجرد تذلل و خشوع در برابر چیزی که اصلاً صلاحیت برای این امر را ندارد و نیز طلب شفاعت و توسل از کسی که هیچ بهره‌ای از تقدس و تقرب الهی نداشته باشد. نمی‌تواند موجب شرک در عبادت بشود. چون شرک چیزی نیست که با هر اعتقاد و عملی تحقق پیدا بکند بلکه معیار اساسی در شرک و توحید چه در عبادت و چه در غیر آن، اعتقاد و عدم اعتقاد به الوهیت، ربوبیت و معبودیت غیر خدا می‌باشد. بنابراین، این اعمال در برابر غیر خدا با اعتقاد به اینکه او خدا،‌معبود و پروردگار است، تبدیل به عبادت شده و شرک در عبادت را به دنبال خود می‌آورد. پس عمل خاضعاته و خاشعانه انسان وقتی می‌تواند عبادت باشد که در برابر چیزی به عنوان اینکه آن چیز خدا و پروردگار است، انجام بگیرد. آیت الله سبحانی در تعریف عبادت می‌گوید: عبادت دارای دو رکن است یکی اینکه عمل و فعل از خشوع و خضوع و تذلل برخوردار باشد و دوم اینکه این عمل در برابر کسی انجام بگیرد که اعتقاد به الوهیت و ربوبیت او وجود داشته.[11]
    این دو نقد کلی بر وهابیت اجتناب‌ناپذیر است و سایر اشکالات جزئی بر آنان ناشی از همین دو انحراف کلی می‌باشد. تکفیر همه مسلمین،‌ توهین به انبیاء‌و ائمه طاهرین ـ علیهم السّلام ـ و برخورد نادرست با قرآن کریم و روایات نبوی، محبت با دشمنان اهل بیت و خصومت با اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ از ثمرات این دو عقیده کلی وهابیت می‌باشد. و شاید مسئله برعکس بوده و اساس این اعتقادات کلی وهابیت را دشمنی و عداوت سران و پیشوایان وهابیت با اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ تشکیل می‌دهد.

    معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
    1 .فی ظلال التوحید، تألیف آیت الله سبحانی.
    2 . السلفیه بین اهل السنة و الامامیه، ‌تألیف سید محمد کثیری.
    3 . الفرقة الوهابیة فی خدمة من؟ تألیف سید ابوالعلی تقوی.
    ------------------------------------------
    [1] . ابن تیمیه، احمد عبدالحلیم، منهاج السنة، ‌بولاق مصر، مطبعه کبری امیریه، چاپ اول، 1321 ق، ج1، ص363.
    [2] . ابن تیمیه، احمد عبدالحلیم، مجموع الفتاوی، ج5، ص137، و ابن قیم، محمد بن ابی بکر، ‌توضیح المقاصد، بیروت، المکتب الاسلامی، چاپ سوم، 1404 ق، ج1، ص234، و سلیمان بن عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب، شرح کتاب توحید، ریاض، مکتبة الریاض الحدیثة، بی تا، ج1، ص659.
    [3] . ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، اجتماع الجیوش الاسلامیه، بیروت، ‌دارالکتب العلمیه، ج1، ص51، و مجموع الفتاوی، بی جا، بی تا، ج5، ص55، و ابن قیم، ‌محمد بن ابی بکر، زاد المعاد، بیروت، مؤسسة الرسالة، چهاردهم، 1407ق، ج1، ص369.
    [4] . ابن تیمیه، منهاج السنة، مؤسسه قرطیه، اول، 1406 ق، ج3، ص341.
    [5] . ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنة، مصر بولاق، مطبعه کبرای امیریه، ج1، ص217.
    [6] . ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنة، بولاق مصر، مطبعه کبرای امیریه،‌ اول،1321 ق، ج1، ص262.
    [7] . سبحانی، جعفر، فی ظلال التوحید، مؤسسه امام صادق ـ علیه السلام ـ 1412 ق، ص 25.
    [8] . بقره/34.
    [9] . یوسف/100.
    [10] . حج/29.
    [11] . سبحانی، جعفر، فی ظلال التوحید، مؤسسه امام صادق ـ علیه السلام ـ 1412 ق، ص 22.


    نظر شما راجع به این مطلب  ()


  • زن برده شوهر؟؟
    نویسنده: یک دوست پنج شنبه 87/5/10 ساعت 11:25 صبح

    نمی‎دانیم چه مسأله‎ای باعث شده تا این ذهنیّت ایجاد شود. ممکن است افراد یا خانواده ‎هایی باشند که نگرش منفی نسبت به زنان دارند، اما تعمیم دادن آن و نتیجه گیری کردن از آن که، اسلام نگرش منفی نسبت به زنان دارد و زنان در اسلام برده همسرانشان هستند درست نیست. باید نگرش اسلام را درباره زن از کتاب‎ها و منابع معتبر بدست آورد، نحوه رفتار و زندگی افرادی که معلوم نیست تا چه اندازه پایبند به اصول و دستورات اسلامی هستند، نمی‎تواند منبع قضاوت و ارزشیابی واقع شود.

    بنابراین دستیابی به پاسخ این سؤال و قضاوت‎ واقع بینانه در مورد آن تنها در صورتی امکان پذیر است که نظر اسلام را درباره زن بدانیم. در یک تقسیم بندی کلی دیدگاه‎ها و رویکردهای متفاوت درباره زن را به سه دیدگاه اصلی می‎توان طبقه بندی کرد.
    1. نگرش منفی نسبت به زن؛ قبل از ظهور اسلام دیدگاه غالب و رایج، دیدگاه بدبینانه و منفی نسبت به زن بود. بینش‎های کلیسایی زن را موجود فرعی و طفیلی مرد می‎دانست، عرب‎های دوره جاهلیت نیز از زن به عنوان برده و وسیله عیّاشی خود استفاده می‎کردند.
    2. زن در اندیشه اسلامی؛ عقیده اسلام و جهان بینی آن درباره زن و حقوق انسانی او، رویکرد نوینی را درباره زن پایه ریزی کرد. اسلام در روزگاری به زن با دید عظمت نگریست که زن را به عنوان موجودی حقیر و پست می‎انگاشتند.
    3. گرایش فمنیستی؛ رویکرد سوم درباره زن گرایشی است که آغاز پیدایش آن به اوایل قرن نوزدهم بر می‎گردد و از آن به فمینیسم یا جنبش استیفای حقوق زنان یاد می‎شد. این گرایش پس از جنگ جهانی اول زمینه ساز طرح برابری حقوق زنان با مردان گردید و امروزه نیز طرفداران این دیدگاه پافشاری بر تساوی حقوق زنان با مردان دارند.[1]
    گر چه در این نوشتار مجال بررسی و مقایسه این سه رویکرد به صورت تفصیلی وجود ندارد و از سوی دیگر ممکن است از اصل موضوع سؤال ما را دور کند، ‌لذا مقایسه دیدگاه‎ها را به عهده خود شما می‎گذارم که پس از مطالعه دقیق در این زمینه ببینید آیا اسلام نظر واقع بینانه‎تر درباره زن و حقوق و جایگاه آن اتّخاذ نموده یا رویکردهای فکری دیگر. بنابراین دیدگاه اسلام را درباره منزلت و حقوق زن به اختصار مرور می‎کنیم.
    دیدگاه اسلام درباره زن در دو حوزه قابل بررسی است.
    الف. حوزه معرفت شناختی؛ در بینش و جهان بینی اسلامی زن و مرد از جهات بسیاری با هم برابر و یکسانند. هدف خلقت زن ومرد هر دو عبودیت و بندگی خداست، از نظر کسب ارزشها، نیز هر دو در یک رتبه هستند. زن و مرد بودن در کسب ارزشها تأثیری ندارد، بلکه ملاک کسب ارزشها عبارتند از:
    1. ایمان و عمل صالح؛ «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاه طَیِّبَه»[2] هر کس ـ از مرد یا زن ـ کار شایسته کند و مؤمن باشد قطعاً او را با زندگی پاکیزه‎ای حیات بخشیم.
    2. تقوا؛ خداوند در قرآن می‎فرماید: ای مردم ما شما را از زن و مردی آفریدیم و شما را گروه گروه و قبیله قبیله گردانیدیم، تا از همدیگر بازشناخته شوید، بهترین شما (چه زن و چه مرد) در نزد خداوند با تقواترین شما است.
    آیات و روایات بسیاری در این زمینه وجود دارد که برای زن اهمیت و جایگاه ویژه‎ای قایل است.[3] این مربوط به نظام اعتقادی و حوزه معرفت شناسی است که به اختصار اشاره شد.
    تا اینجا به این نتیجه رسیدیم که اسلام زن را برده نمی‎داند بلکه از نظر اسلام مقام ومنزلت ویژه‎ای دارد. اسلام در واقع با برده داری زن مبارزه کرد و از زنان تجلیل و احترام خاصی نمود. براساس این جهان بینی که زن از مقام و منزلت خاصی برخوردار می‎باشد، روابط اجتماعی و حقوق خانواده نیز در اسلام تفاوت اساسی؛ رویکردها و دیدگاه‎های دیگر مکاتب دارد.
    ب: جایگاه زن در خانواده؛ اسلام در نظام خانواده نیز برای زن ارزش و اهمیت ویژه قایل است و هیچگاه آن را به عنوان برده نمی‎داند. همانگونه که برای مرد حقوقی را در نظر گرفته است، برای زنان نیز حقوقی را مشخص نموده که باید مردان رعایت کنند. یا به تعبیر دیگر در نظام خانواده و به منظور استحکام آن هم برای مرد و هم برای زن یکسری وظایف در نظر گرفته شده که باید رعایت کنند.[4]
    با توجه به این مطالب لازم است سؤالی را مطرح کنم و آن اینکه اگر مراد شما از کارکردن زن انجام همان وظایفی است که اسلام برای زن در نظر گرفته این هرگز به معنای برده دانستن زنان نیست، اسلام به خاطر حفظ شخصیت زن، وظایفی را به عهده آنها گذاشته است که در حدّ توان‌شان باشد و در عین حال عفت‌شان نیز حفظ شود. وظایف سنگین‌تر به عهده مردان است. و امّا اگر مراد شما از کار کردن زنان، کار در بیرون از محیط خانواده است، این بیشتر محصول نگرش غربی نسبت به زنان است که زنان را وادار کرده است تا پا به پای مردان به سخت‌ترین کارها اشتغال یابند. مسأله دیگری که باعث شده تا زنان این قدر سخت به کار و فعالیت بپردازند، مشکلات اقتصادی و تغییرات بنیادین در الگوهای زندگی است.[5] زندگی امروزه آن چنان سخت و طاقت فرسا شده که زن و مرد را وادار به تحمل این همه سختی و رنج حاصل از کار و فعالیت نموده است.
    پس اگر می‌بینیم زنان امروزه به کار و فعالیت مشغول هستند، به خاطر این نیست که اسلام آنها را برده بداند، بلکه به خاطر مشکلات اقتصادی و تغییر و تحولات الگوهای زندگی است، و اگر علاقه دارید که تعبیر «برده بودن» را به کار برید، بهتر است که انسان امروزی را برده الگوهای زندگی نوین بدانید که فشار اقتصادی باعث شده تا زن و مرد هر دو این گونه سخت به کار و کوشش بپردازند.
    در پایان لازم به یادآوری است که کار و تلاش چه برای زن و چه برای مرد تا جایی که با اصول و ارزش‌های اسلام تعارض و تنافی نداشته باشد، هیچ اشکالی ندارد. و طبق فرمایش حضرت علی(ع) بهترین تفریح و مایه نشاط روح و روان است.در زندگی زنا شویی تشریک مساعی و برداشتن بار زندگی از دوش همدیگر بسیار مهم است. بخاطر همین در اسلام توصیه شده که زن و مرد علاوه بر انجام وظایف خود به دیگری نیز کمک کند.در برخی از روایات به مردان توصیه شده که به زنان در امر خانه داری کمک کنید تا از اجر بالایی نزد خداوند بهره مند گردید و این عمل جزء سیره و منش ائمه(ع) بوده است. از سویی دیگر زندگی زنا شویی خود دارای سختی ها و تکالیف زندگی است که در زندگی حضرت علی و فاطمه(ع) می بینیم که ایشان کارها را بین هم تقسیم کردند به تناسب قوت و قدرت جسمانی و شرائط روحی و طبیعت مرد و حفظ عفاف، کارهای بیرون از خانه به علی(ع) و کارهای داخل خانه به جهت شرائط روحی و جسمانی زن به حضرت زهرا(س) واگذار شد.
    -------------------------------------------------
    [1] . برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به: مهدی مهریزی، بولتن مرجع فمینیسم، انتشارات بین المللی الهدی، 1378.
    [2] . نحل، 97.
    [3] . برای مطالعه بیشتر ر.ک: محمدفنایی اشکوری، منزلت زن در اندیشه اسلامی،‌مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ اول، 1377.
    [4] . برای مطالعه بیشتر در این خصوص مراجعه شود به: حبیب الله طاهری، سیری در مسایل خانواده، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1370،ص 67 ـ 58؛ و نیز علامه محمد حسین فضل الله، شیوه همسرداری، ترجمه لطیف راشدی، پیام آزادی، چاپ اول، 1373، ص 115 ـ 95.
    [5] . برای مطالعه بیشتر ر.ک: پاملا آبوت، جامعه شناسی زنان، ترجمه منیژه نجم عراقی، نشر نی، چاپ اول، 1380.


    نظر شما راجع به این مطلب  ()


  • رجعت چیست؟؟
    نویسنده: یک دوست پنج شنبه 87/5/10 ساعت 11:25 صبح

    رجعت، در لغت به معنای بازگشتن، و برگشتن می باشد.[1] و در اصطلاح به این معناست که عده ای از افراد (مومنین خالص و مشرکین محض) پس از مردن و قبل از بر پایی قیامت دوباره به این دنیا بر می گردند.
    اعتقاد به رجعت، از جمله معتقدات مذهب اهل البیت است و مستند به آیات و روایات متعدد می باشد.

    وقوع رجعت در آیات و روایات
    الف) آیات:
    ازتدبر در آیات قرآن می توان نتیجه گرفت که قرآن کریم به دو گونه به مسأله رجعت اشاره نموده است:
    الف) آیاتی که به وقوع رجعت در آینده اشاره دارد مانند، آیه شریفه 82 از سوره نمل که خداوند در این آیه می فرماید: « (به خاطر آور) روزى را که ما از هر امّتى، گروهى را از کسانى که آیات ما را تکذیب مى‏کردند محشور مى‏کنیم؛ و آنها را نگه مى‏داریم تا به یکدیگر ملحق شوند!». بسیارى از بزرگان این آیه را اشاره به مسأله رجعت و بازگشت گروهى از بدکاران و نیکوکاران به همین دنیا در آستانه رستاخیز مى‏دانند ، چرا که اگر اشاره به خود رستاخیز و قیامت باشد ، تعبیر به من کل امة فوجا ( از هر جمعیتى ، گروهى ) صحیح نیست ، زیرا در قیامت ، همه محشور مى‏شوند ، چنان که قرآن در آیه 47 سوره کهف مى‏گوید: « ما آنها را محشور مى‏کنیم و احدى را ترک نخواهم گفت ».
    ب) آیاتی که به وقوع حوادثی در امت هاى پیشین اشاره می فرماید که در واقع نوعی رجعت محسوب می شود، مانند این آیات:
    1 – آیه 259 سوره بقره. در باره ی پیامبرى است که از کنار یک آبادى عبور کرد در حالى که دیوارهاى آن فرو ریخته بود و اجساد و استخوانهاى اهل آن در هر سو پراکنده شده بود، و از خود پرسید چگونه خداوند این ها را پس از مرگ زنده مى‏کند ، اما خدا او را یکصد سال میراند و سپس زنده کرد و به او گفت چقدر درنگ کردى ؟ عرض کرد یک روز یا قسمتى از آن ، فرمود نه بلکه یکصد سال بر تو گذشت [2] این پیامبر ، عزیر باشد یا پیامبر دیگرى تفاوت نمى‏کند ، مهم صراحت قرآن در زندگى پس از مرگ است در همین دنیا.[3]

    2 - آیه 243 سوره بقره. سخن از جمعیت دیگرى به میان مى‏آورد که از ترس مرگ ( و طبق گفته مفسران به بهانه بیمارى طاعون از شرکت در میدان جهاد خوددارى کردند و ) از خانه‏هاى خود بیرون رفتند خداوند فرمان مرگ به آنها داد و سپس آنها را زنده کرد [4]

    3 - آیه 55 و 56 سوره بقره. در باره بنى اسرائیل مى‏خوانیم که گروهى از آنها بعد از تقاضاى مشاهده خداوند گرفتار صاعقه مرگبارى شدند و مردند ، سپس خداوند آنها را به زندگى بازگرداند تا شکر نعمت او را بجا آورند.[5]

    4 - آیه 110 سوره مائده ضمن بر شمردن معجزات عیسى (علیه‏السلام) مى‏فرماید: «تو مردگان را به فرمان من زنده مى‏کردى»[6] این تعبیر نشان مى‏دهد که مسیح (علیه‏السلام) از این معجزه خود ( احیاى موتى ) استفاده کرد، بلکه تعبیر به فعل مضارع ( تخرج ) دلیل بر تکرار آن است و این خود یک نوع رجعت براى بعضى محسوب مى‏شود.

    5 : آیه 73 سوره بقره در مورد کشته‏اى که در بنى اسرائیل براى پیدا کردن قاتلش نزاع و جدال برخاسته بود ، می باشد و این گونه مى‏گوید : دستور داده شد گاوى را با ویژگیهائى سر ببرند و بخشى از آن را بر بدن مرده زنند تا به حیات بازگردد ( و قاتل خود را معرفى کند و نزاع خاتمه یابد).[7]
    علاوه بر این پنج مورد ، موارد دیگرى در قرآن مجید دیده مى‏شود هم چون داستان اصحاب کهف که آن نیز چیزى شبیه به رجعت بود ، و داستان مرغهاى چهار گانه ابراهیم (علیه‏السلام) که بعد از ذبح بار دیگر به زندگى بازگشتند تا امکان معاد را در مورد انسانها براى او مجسم سازند که در مسأله رجعت نیز قابل توجه است.[8]
    ب) روایات:
    امام صادق(ع) در مورد (رجعت ) می فرماید: « به خدا سوگند که روزها و شبها به سر نیاید تا آن که خداوند مردگان را زنده کند و زندگان را بمیراند و حق را به اهلش باز گرداند و دین برگزیده خود را بر پای دارد و بر جهان حاکم گرداند.»
    هم چنین مأمون به امام رضا(ع) عرض کرد: ای اباالحسن نظر شما در باره رجعت چیست؟ حضرت فرمودند: «رجعت حقیقت دارد. در میان امتهای پیشین نیز وجود داشته است و قرآن از آن سخن به میان آورده و رسول خدا(ص) فرموده است: هر چه در امتهای گذشته بوده در میان این امت نیز عینا و مو به مو پیش خواهد آمد.»[9]
    البته روایات در این زمینه فراوان است ولی به جهت اختصار به همین دو روایت بسنده می کنیم.
    وقوع رجعت از منظر عقل و فلسفه
    در اینجا لازم است به چند مورد از حکمت و فلسفه امر رجعت اشاره نمائیم:
    1- رسیدن به تکامل: عالم دنیا ظرف فعلیت یافتن قوه ها و تکامل استعدادها است و برای رسیدن به آخرت خلق شده است تا موجودات را در دامن خود پرورش داده به تکامل مطلوب برساند، اما از آنجایی که عده ای از مؤمنان خالص به خاطر موانع و مرگهای غیر طبیعی از ادامه این مسیر معنوی باز مانده‌اند. حکمت خدای حکیم ایجاب می‌کند که آنان به دنیا بر گردند و سفر تکاملی خود را به پایان برسانند. چنان چه امام صادق علیه السلام می‌فرماید: «هر مؤمنی که کشته شده باشد به دنیا بر می‌گردد تا بعد از زندگی مجدد به مرگ طبیعی بمیرد و هر مؤمنی که مرده باشد به دنیا بر می گردد تا کشته شود (و به ثواب شهادت برسد).[10]

    2- کیفر دنیوی:
    چه بسا افرادی در این دنیا بودند که از تمامی حقوقشان به عنوان های مختلفی محروم گشته و مظلومانه به قتل رسیده‌اند بدون این که حق او گرفته شده باشد، از حکمت های رجعت این است که خداوند، هر دو طرف را به دنیا بر می گرداند تا شخص مظلوم به دست خود داد خود را از ظالم بگیرد. از امام کاظم علیه السلام نقل شده که فرمود: «مردمی که مرده اند به دنیا بازگشت خواهند کرد تا انتقام خود را بگیرند، به هر کس آزاری رسیده به مثل آن قصاص می‌کند و هر کس خشمی دیده بمانند آن انتقام می‌گیرد و هر کس کشته شده، قاتل را به دست خود به تقاص خون خود می‌کشد و برای این منظور دشمنان آنان نیز به دنیا بر می‌گردند تا آنها خون ریخته شده خود را تلافی کنند و بعد از کشتن آنها سی ماه زنده می‌مانند، سپس همگی در یک شب می‌میرند، در حالی که انتقام خون خود را گرفته و دلهایشان شفا یافته است، دشمنان آنها به سخت ترین عذاب دوزخ مبتلا می‌شوند.»[11]
    بنا بر این هدف از بازگشت مجدد این دو گروه، تکمیل یک حلقه تکاملی برای دسته ی اول و تنزل به پست ترین درجة ذلّت برای دسته ی دوم است و با توجه به این که رجعت عمومی نیست و اختصاص به مؤمنان خالص و کافران محض دارد، چنان چه امام صادق علیه السلام فرمود: «رجعت جنبه عمومی ندارد، بلکه اختصاص دارد به کسانی که به ایمان کامل و شرک خالص رسیده باشند.[12] معلوم می‌شود که این دو مورد از حکمت های اساسی رجعت است.

    3- یاری دین و شرکت در تشکیل حکومت عدل جهانی
    از آیات و روایات متعدد استفاده می‌شود که دین اسلام و حکومت عدل الهی به دست توانمند و با کفایت قائم آل محمد صلی الله علیه و آله جهانگیر می‌شود، خداوند می‌فرماید: «همانا ما فرستادگان خویش و مؤمنان را در دنیا و روزی که شاهدان بر خیزند، یاری خواهیم کرد».[13]
    از ظاهر این آیه استفاده می‌شود که این نصرت دسته جمعی انجام می‌شود نه به صورت فردی اما از این که چنین نصرتی هنوز تحقق پیدا نکرده است، قطعاً در آینده محقق خواهد شد، زیرا وعده الهی تخلف ناپذیر است. لذا امام صادق علیه السلام در تفسیر همین آیه می‌فرماید: «به خدا سوگند این نصرت در رجعت است چرا که بسیاری از پیامبران و ائمه علیهم السلام در دنیا کشته شدند و کسی آنها را یاری نکرد؟ و این مطلب در رجعت تحقق خواهد یافت»[14]
    و نیز امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه مبارکه: «هو الذی ارسل...: یعنی او کسی است که رسول خود را با دین حق برای هدایت بشر فرستاد تا او را بر همه ادیان پیروز گرداند. فرموده: یظهره الله عزوجل فی الرجعة: یعنی خداوند دین حق را در رجعت بر سایر ادیان برتری می دهد.»[15]

    زمان وقوع رجعت
    روایاتی در این خصوص وارد شده است که رجعت با اندک فاصله بعد از ظهور ولی عصر(عج) و پیش از شهادت آن حضرت و بر پا شدن قیامت واقع خواهد شد.
    امام صادق(ع) در این باره می فرمایند :(چون زمان قیام قائم(عج) فرا رسد در ماه جمادی الآخر و ده روز از ماه رجب چنان بارانی ببارد که مردم مانند آن را ندیده باشند، سپس خداوند به سبب آن باران گوشت و استخوان مؤمنان را در قبرهایشان برویاند، گویی آنان را می نگرم که از طرف جهینه[16] می آیند و گرد و غبار موهایشان را می تکانند.»[17]
    نکته ی پایانی این که: بر اساس روایات اولین رجعت کننده حضرت سیدالشهدا(ع) می باشد، و از خود آن امام(ع) این چنین نقل شده که: «من نخستین کسی هستم که زمین شکاف می خورد و از آن بیرون می آیم و این همزمان است با رجعت امیرالمؤمنین(ع) و قیام قائم ما(عج)».[18]
    به همین مضمون روایتی ازامام صادق(ع) نقل شده که می فرماید: (نخستین کسی که به دنیا بر می گردد ، حسین ابن علی(ع) است ، او چندان فرمانروایی می کند که بر اثر پیری ، ابروانش بر روی چشمانش فرو می افتد.»[19]
    ------------------------------------------
    [1] فرهنگ معین، ج 2 ص1640.
    [2] بقره، 259 .
    [3] "فاماته الله ماة عام ثم بعثه".
    [4] "فقال لهم الله موتوا ثم احیاهم".
    [5] "ثم بعثناکم من بعد موتکم لعلکم تشکرون".
    [6] "و اذ تخرج الموتى باذنى".
    [7] "فقلنا اضربوه ببعضها کذلک یحیى الله الموتى و یریکم آیاته لعلکم تعقلون".
    [8] - تفسیر نمونه، ج15، صص 546 – 557.
    [9] عیون اخبار الرضا (ع)، 2/201/1 به نقل از میزان الحکمه حدیث شماره 6924و 6926.
    [10] بحار، ج 53، ص 40.
    [11] دوانی ، علی ، مهدی موعود، ترجمه ج 13، ص 1188، دار الکتب الاسلامیه،چ 27.
    [12] ضمیری، محمدرضا، رجعت، ص 55، نشر موعود، تهران، چ دوم، 1380.
    [13] مؤمن، 10.
    [14] یزدی حائری، شیخ علی، الزام الناصب، قم، موسسه مطبوعاتی حق بین، 1397 ق.
    [15] بحار، ج 53، ص 64
    [16] جهینه : نام محلی است دور ازمدینه وقبیله ای به همین نام آمده است. مجمع البحرین ج 6 ص 230.
    [17] میزان الحکمه حدیث شماره 6928.
    [18] میزان الحکمه حدیث شماره 6937.
    [19] میزان الحکمه حدیث شماره 6935.


    نظر شما راجع به این مطلب  ()


  • مقاله‏ای از دکتر علی شریعتی
    نویسنده: یک دوست دوشنبه 87/4/31 ساعت 9:35 صبح

    مقاله‌ای از دکتر علی شریعتی
    دفاع از گریه و عزاداری
    توده مردم همچنان به این خانه وفادارند، و هنوز پس از گذشت قرن‌ها و دگرگونی‌ها و زاد و مرگ ایمان‌ها و عشق‌ها و اندیشه‌های بسیار، از در این خانه، به قصری، معبدی، و قبله‌ای دیگر، نرفته‌اند. تعجب نکنید که چگونه من دارم از «گریستن» دفاع می‌کنم، که شنیده‌اید ـ و بارها ـ که از برنامه گریه و روضه انتقاد کرده‌ام.
    ادامه مطلب...

    نظر شما راجع به این مطلب  ()


  • چرا یهودیان اینقدر قدرتمندند؟
    نویسنده: یک دوست دوشنبه 87/4/31 ساعت 9:13 صبح

    چرا یهودیان اینقدر قدرتمندند؟
    نویسنده، یک روزنامه نگارمستقل اسلام آبادی است
    در تمام دنیا تنها 14میلیون یهودی وجود دارد؛ هفت میلیون در آمریکا، پنج میلیون در آسیا، دو میلیون در اروپا و یکصد هزار نفر در آفریقا.
    در برابر هر یهودی در دنیا، یکصد نفر مسلمان وجود دارد. با اینحال یهودیان بیشتر از یکصد برابر قدرتمندتر از تمام مسلمانان هستند. آیا هرگز تعجب نشده اید که چرا؟
    ادامه مطلب...

    نظر شما راجع به این مطلب  ()


  • اسلام و فرقه های مختلف
    نویسنده: یک دوست دوشنبه 87/4/31 ساعت 9:11 صبح

    اسلام و فرقه های مختلف
    طور خلاصه عوامل پراکندگی و تفرقه در عقاید اسلامی، دو عامل است: یکی عامل فکری و فرهنگی و دیگری عوامل اجتماعی.
    عوامل تفرقه و تعدد عقاید در صدر اسلام
    الف) عامل اجتماعی: یکی از عوامل اجتماعی انحراف پیدا کردن مسیر خلافت است به عبارت دیگر نافرمانی از دستور و فرمان رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ در امر زعامت دینی و وصیت او نسبت به جانشین وی مهمترین عامل تفرقه در عقاید اسلام به شمار می آید. وقتی زعامت دین از ولایت به خلافت کشانده شد، جای سنت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ را گرایش‌ها و تعصبات حزبی و جاهلی پر کرد. این جای‌گزینی با منع از نوشتن و نقل احادیث پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ استوار گشت. مدعیان خلاء فکری، فرهنگی و قانونی را با اجتهاد (در مقابل نص و سنت رسول اکرم) پر کردند. در نتیجه قاعده، اصول و ضروریات دین اسلام به این شکل آسیب پذیرفته و تغییر یافت.
    ادامه مطلب...

    نظر شما راجع به این مطلب  ()


       1   2      >