سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برخی سکوت ها از پاسخ دادن رساترند . [امام علی علیه السلام]
کل بازدیدها:----345137---
بازدید امروز: ----17-----
بازدید دیروز: ----9-----
جستجو:
Image and video hosting by TinyPic
  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من

  • پارسی بلاگ

    تیر 87 - شب هجران

  • لوگوی وبلاگ
    تیر 87 - شب هجران

    استغفرالله الذی لا اله الا هو الحی القیوم، الرحمن الرحیم، بدیع السموات و الارض، من جمیع ظلمی و جرمی و اسرافی علی نفسی و اتوب و الیه.

    آمین یا رب العالمین

    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    امام زمان (عجّل الله تعالى فرجه الشّریف) فرمود:
    بر شما واجب است و به سود شما خواهد بود که معتقد باشید بر این که ما اهل بیت رسالت، محور و اساس امور، پیشویان هدایت و خلیفه خداوند متعال در زمین هستیم.
    مطالب بایگانی شده

    لوکوی دوستان من


  • ارتباط دختر و پسر؟!
    نویسنده: یک دوست سه شنبه 87/3/28 ساعت 5:10 عصر

    ارتباط بین دختر و پسر نامحرم از نظر شرع، حرام است و هیچگاه حرامی به واسطه قصد یا عدم قصد دیگران حلال نمی شود. بدانید که این نوعی خودفریبی و فریب دادن دیگران است. راستی اگر از صحبت با همدیگر لذت نمی‌برید، پس برای چه با هم صحبت می‌کنید؟
    بدانید که شیطان برای کشاندن انسان به گناه سعی می‌کند افکار و اعمال بد او را در نظرش خوب جلوه دهد؛ و این از دامهای خطرناک شیطان است.
    ارتباط با نامحرم (بخصوص اگر همراه با شوخی و خوش و بش باشد) چیزی جز هوسرانی نیست و باید از آن اجتناب کرد. یک دختر باشخصیت و معتقد، هیچگاه نباید به نامحرم اجازه دهد که حریم عفت و اخلاقش را عرصه هوسبازی خود قرار دهد.
    در اینجا مناسب است که به بررسی دوستی دختر و پسر از نظر شرع بپردازیم.
    دوستی دختر و پسر نامحرم
    ارتباط و دوستی دختر و پسر از نظر شرعی مشروعیت ندارد و جایز نیست، مگر این که از طریق محرمیت و صیغه عقد ازدواج باشد، اگر چه امروز متأسفانه بر اثر بی‌توجهی‌های بعضی خانواده‌ها، جوانان به دام این دوستی‌های خطرناک گرفتار می شوند اما از این نکته نباید غافل شد که این گونه ارتباطها ریشه در غریزه جنسی و شهوی دارد که بسیار خطرناک است. ارتباطهای نامشروع دختر و پسر، تحت عنوان دوستی که امروزه رایج شده است، تیشه به ریشه غیرت و عفت عمومی است که خشم الهی و خسارت دنیا و آخرت را به دنبال دارد. البته کم نیستند جوانان پاک و شایسته‌ای که گوهر عفت و غیرت خود را حفظ می‌کنند و اسیر خواسته‌های نامشروع نفسانی و وسوسه‌های خطرناک شیطانی نمی‌شوند. در اینجا لازم است به بررسی اجمالی دوستی دختر و پسر از نظر عقل، دین و عرفِ جامعه توجه فرمایید: اولاً: بدون تردید احکام نورانی اسلام بر اساس حکمت، فطرت، عقل و منطق پایه‌ریزی شده است و به همین جهت تمام مصالح و مفاسد جسمی و روحی و فردی و اجتماعی مدنظر اسلام می‌باشد و اصولاً حکمت و علت همه احکام شرعیه برای نوع بشر بیان نشده، اگر چه در بعضی موارد که دارای اهمیت ویژه‌ای بوده به بیان علّت حکمی اشاره شده لکن این قانون عمومیت ندارد بلکه از آنجایی که احکام حیاتبخش اسلام از منبع وحی الهی و عصمت پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) سرچشمه می‌گیرد اقتضا می‌کند که ما در برابر آنها تعبد داشته و نسبت به التزام عملی آن تسلیم باشیم. ثانیاً: موضوع ارتباط با جنس مخالف (دختر یا پسر نامحرم) نیز از این قاعده مستثنا نیست و اسلام بخاطر مفاسد و پی‌آمدهایی که به دنبال دارد از آن نهی فرموده است که ما اجمالا به آن اشاره می‌کنیم: ایجاد ارتباط و دوستی دختر و پسر (جنس مخالف) از نظر عقل، دین، عرف، تجربه و... صحیح نیست و دلایل آن عبارت است از:
    1ـ پشیمانی در قیامت چنانکه قرآن در آیه 67 سوره زخرف می‌فرماید: «الْأَخِلاَّءُ یومئِذ بعضُهم لِبَعض عدو» یعنی: در روز قیامت گروهی از دوستان، دشمنان یکدیگر می‌شوند. زیرا وقتی حقیقت امر برای آنها روشن می‌شود که چگونه بخاطر دوستی‌های نامشروع گرفتار خشم الهی و عذاب اخروی گردیده اند دشمن یکدیگر می‌گردند.
    2ـ دچار ندامت و حسرت در قیامت می‌شوند، چنانکه در آیه 28 سوره فرقان می‌فرماید: «یا ویلتى لَیتنِی لَم أَتخِذْ فُلاناً خَلِیلاً» یعنی: ای کاش با فلان شخص دوستی برقرار نمی‌کردم .
    3ـ روابط و دوستی با نامحرم نوعی زنا می‌باشد، زیرا زنا اقسامی دارد و هر عضوی اگر از چارچوبی که خدا برای آن مشخّص کرده فراتر رود زنای آن عضو محسوب می‌شود، چنانچه در روایات می‌خوانیم: «لِکُلِ عضو مِن اِبْنِ آدم حظ مِن الزِنا فَالْعین زناه النَظَر...». یعنی: برای هر عضوی از انسان بهره ای از زنا می‌باشد، پس زنای چشم همان نگاه غیرمجاز است.
    4ـ دوستی و روابط با نامحرم از دردهای بی‌درمان روحی و جسمی است، زیرا آزادی و روابط بین دو جنس مخالف طبق برخی روایات باعث پیدایش دردهای فردی و اجتماعی می‌گردد که درمانی ندارد، چنانکه پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «باعِدوا بین أَنْفاسِ الرِجالِ و النِساءِ فَاِنهُ اِذا کانَتِ المعایِنَه و اللِقاءِ کان الداءُ الَذى لا دواء لَه». یعنی: بین مردان و زنان حریم ایجاد کنید، زیرا شکستن این حریم‌ها آسیب‌های جبران ناپذیری دارد.
    5ـ در آموزه‌های تربیتی دینی نهی شدید از خلوت کردن زن و مرد نامحرم شده است، زیرا در این صورت هیچکدام از آنها از وسوسه‌های مخرب شیطانی در امان نخواهند بود.
    6ـ اینگونه روابط موجب از بین رفتن کرامت انسانی می‌شود، مثل این که کسی اثر یک هنرمند را برباید، قرآن انسان را صاحب کرامت معرفی می‌کند و می‌فرماید: «و لقَد کَرمنَا بنِی آدم» (اسراء: 70) یعنی: تحقیقاً ما به انسان کرامت داده‌ایم. در حالی که دوستی پسران و دختران و حرفهای عاشقانه بین آنها سلب این کرامت می‌کند و انسان را از فضیلت‌های الهی دور می‌سازد.

    7ـ روابط بین جنس مخالف موجب سلب غیرت می‌گردد زیرا از نظر اسلام و هم انبیاء الهی، بارزترین شاخصه یک انسان با فضیلت عبارت از غیرت اوست در حالی که ارتباط دوستی با نامحرم از راه غیر مجاز، نشانه نوعی بی‌غیرتی است، و بخاطر همین پیامدهای ناگوار و زیانبار است که اسلام از روابط جنس مخالف نهی فرموده تا جامعه و فرد دچار چالش‌ها و ناهنجاری‌های روحی و جسمی نگردد.


    نظر شما راجع به این مطلب  ()


  • محدوده‏ توانایى شیطان و جن
    نویسنده: یک دوست سه شنبه 87/3/28 ساعت 4:36 عصر

    ابتدا به بررسى واژه‏هاى شیطان و جن و ارتباط مفهوم شیطان و جن و حدود تسلط شیطان مى‏پردازیم:
    مفهوم واژه‏ى شیطان و جن: "شیطان" به معناى دور شده و متمرد مى‏باشد. این کلمه به صورت مفرد هفتاد و یک بار و به صورت جمع (شیاطین) هیجده بار در قرآن مجید آمده است.
    معناى لغوى:به عقیده‏ى طبرسى و راغب و ابن اثیر و دیگران "نون" شیطان اصلى و جزو کلمه است یعنى از ماده‏ى "شطن یشطن" مى‏باشد. "شطن" به معنى دور شدن است (شطن عنه‏اى بَعُد) بنابراین شیطان به معنى دور شده از خیر است.[1] از آیات و روایات استفاده مى‏شود که شیطان از جنیان است.[2]
    باید توجه داشت که شیطان اسم عام (اسم جنس) است، در حالى که "ابلیس" اسم خاص (علم) مى‏باشد و به عبارت دیگر، شیطان به هر موجود موذى و منحرف کننده و طاغى و سرکش، خواه انسانى یا غیر انسانى، مى‏گویند و ابلیس نام آن شیطانى است که آدم را فریب داد و اکنون هم با لشکر و جنود خود در کمین آدمیان است.[3]
    واژه‏ى جن:
    این کلمه بیست و دو بار در قرآن مجید آمده است. جن در لغت به معناى پوشیدگى و پنهانى است و از آتش[4] و یا آمیخته‏اى از آتش[5] آفریده شده است. جن در عرف قرآن موجودى است با شعور و اراده که به اقتضاى طبیعتش از حواس بشر پوشیده مى‏باشد و در شرایط عادى، قابل درک حسى نیست. او مانند انسان، مکلف است و در آخرت برانگیخته مى‏شود. او مى‏تواند مطیع یا عاصى، مؤمن یا مشرک و... باشد.[6]
    ملاصدرا ماهیت جن را این گونه توصیف مى‏کند: "جن را وجودى در این جهان حس، و وجودى در جهان غیب و تمثیل (عالم مثال) است. اما وجودشان در این جهان، همان گونه که بیان شد هیچ جسمى که آن را نوعى از لطافت و اعتدال باشد نیست جز آنکه را روحى در خور آن، و نفسى که از مبدأ فعال بر آن افاضه شده است، مى‏باشد و ممکن است که علت ظهور و صورت پنهانى (جنّى) در برخى از اوقات، آن باشد که آنان بدن‏هاى لطیفى دارند که در لطافت و نرمى متوسط بوده و پذیراى جدایى و گرد آمدن است و چون گرد آمده و متکاثف شده قوام آن ستبر شده و مشاهده مى‏گردد. و چون جدا گشت، قوامش نازک و جسمش لطیف گشته و از دیدگان پنهان مى‏گردد؛ مانند هوا که چون تکاثف یافته و به صورت ابر در آمد مشاهده مى‏گردد و چون به لطافت خود بازگشت دیده نمى‏گردد...".[7] جن همانند انسان داراى روح و بدن است و داراى شعور و اراده و حرکت مى‏باشد. برخى از آنها مرد و برخى دیگر زن هستند، تولید مثل مى‏کنند و مکلف و مسئول مى‏باشند. در زندگى آنان مرگ و زندگى جریان دارد و از ایمان و کفر برخوردار مى‏باشند.
    ارتباط مفهوم جن و شیطان
    شیطان در معناى اصلى گویا مفهوم وصفى دارد و به معناى "شریر" است. در قرآن عزیز، شیطان به همین معنا استعمال شده است، اما گاهى در مورد خود ابلیس و گاه با معناى عام در مورد هر موجود شریرى که شرارت در او "ملکه راسخ" گردیده، به کار رفته است. حتى در قرآن تصریح شده که ممکن است شیطان از جن یا از انس باشد.[8]
    در میان شیاطین جن فرد ممتازى وجود دارد که در شیطنت مقام عالى دارد و او ابلیس است. در مورد ابلیس در قرآن مباحث زیادى وجود دارد و از جمله به جن بودن او تصریح شده است.[9]
    حدود تسلط شیطان
    در کیش ثنویت ایران قدیم اهریمن خالق مطلق بدى‏ها و شرور و آفات و موجودات زیان آور از قبیل مار، عقرب و غیره است. ممکن است بعضى خیال کنند شیطان در قرآن و اسلام مرادف اهریمن در عقیده‏ى ایران باستان است. ولى این اشتباه محض است شیطان و جن نقشى در کار خلقت ندارند. خالق تمام اشیا خداوند است و کسى جز خدا در کار خلقت و تدبیر آن استقلالى ندارد؛ قرآن در ذم و ردّ چنین افکار باطل فرموده: "و جعلواللَّه شرکاء الجن و خلقهم و خرقوا له بنین و بناتٍ بغیر علم سبحانه و تعالى عما یصفون".[10]
    حدود تسلط شیاطین وسوسه‏ى قبلى و دعوت[11] و بهتر نمایاندن بدى‏ها و بالعکس است و جز این تسلطى ندارند و کسى را به انجام کارى مجبور نمى‏کنند و در قرآن مجید هر چه در مورد کار آنها گفته شده، به همین اصل بر مى‏گردد.[12]
    البته هم فرشتگان و هم جنیان، سهمى از قدرت دارند و بر انسان نازل مى‏شوند. تنزل فرشتگان اختصاصى به حالت احتضار ندارد، بلکه در غیر حالت احتضار اگر کسى "الله" بگوید و روى گفته‏ى خود ایستادگى کند، فرشتگان بر او نازل مى‏شوند.[13] جن نیز داراى محدوده‏اى از قدرت است. از جمله مى‏تواند با سرعت زیاد کارهاى خارق العاده انجام دهد. جن گرچه از نظر قدرت فکرى ضعیف است ولى قدرت تحریکى او زیاد است، او مى‏تواند بارسنگینى را در کمترین زمان جابه‏جا کند. درک او، درکى عقلى و قوى نیست و حداکثر خیالى و وهمى است و از آیات قرآن مادى بودن جن (مانند انسان) استفاده مى‏شود. در داستان حضرت سلیمان علیه السلام وقتى عفریتى از جن مدعى مى‏شود،[14] حضرت سلیمان آن جن را تکذیب نمى‏کند؛ اگر چه در قرآن نیامده است که آن جن تخت را آورد.[15] جن و شیاطین جن ممکن است کارهایى مانند: گوش فرادادن به قرآن و... نیز انجام دهند.
    راه نفوذ شیطان
    شیطان از جهت‏هاى گوناگون به انسان تهاجم مى‏کند، گاهى از پیش رو و گاهى از پشت سر و زمانى از راست و زمانى هم از چپ "ثمّ لآتینهم من بین ایدیهم و من خلفهم و عن أیمانهم و عن شمائلهم".[16]
    مهمترین تسلط پس از تهاجم و نزدیک شدن به انسان، تصرف در اندیشه و خیال آدمى است.[17] در واقع شیطان کمین گاه‏هاى متعددى دارد که به برخى از آنها اشاره مى‏کنیم:
    1. گاهى در حوزه‏ى تعبد کمین مى‏کند تا انسان را از تعبد خارج سازد، او مى‏کوشد انسان اعمالش را بر اساس وحى انجام ندهد؛ بلکه به میل خود عمل کند و حال آن که در حوزه‏ى تعبد، انسان عبد خداست و تمام کارهاى خود را بر اساس وحى الهى انجام مى‏دهد.
    2. گاهى کمین گاه او حوزه‏ى تعقل است. کارى مى‏کند تا انسان در مقام فکر و اندیشه، به جاى این که معارف الهى را با برهان تحلیل کند و آنها را با یقین بفهمد و بپذیرد، برهان نما را به جاى برهان واقعى بنشاند و از تعقل ناب محروم شود.
    3. گاهى در حوزه‏ى شهود کمین مى‏کند، حوزه‏اى که انسان حقایق جهان ربوبى را آن گونه که هست، با دل و بدون وساطت لفظ و مفهوم و استدلال مشاهده مى‏کند. شیطان کمین مى‏کند تا واقع را آن طور که هست مشاهده نکند یا چنین راهى را انکار کند. در واقع شیطان نخست شهود، آن گاه اندیشه و سپس عمل را منحرف مى‏کند.[18]
    از آیات و روایات معصومان‏علیهم السلام استفاده مى‏شود که شیطان و جنود او تنها بر کسانى تسلط و نفوذ پیدا مى‏کنند که از مسیر بندگى خدا خارج مى‏شوند و در اثر غفلت به خودپرستى و هواپرستى دچار مى‏گردند و زمینه‏ى نفوذ شیطان را فراهم مى‏سازند و گرنه بندگان صالح و مخلص خدا از کید و تسلط شیطان ایمن هستند. چنان که در برخى آیات خود شیطان به این واقعیت اعتراف نموده است: "قال فبعزّتک لأغوینّهم اجمعین، الّا عبادک منهم المخلصین".[19]
    زیرا، تجرد شیطان، تجرد مثالى و خیالى است و از تجرد تام عقلى برخوردار نمى‏باشد. از این روى به‏مرحله و مقام عقلى و شامخ انسان کامل و مخلص راه ندارد و نمى‏تواند در قوه‏ى عاقله و عقل عملى او تأثیر بگذارد. او لایق هیچ یک از این دو مرحله نبوده و در مرحله‏اى پایین‏تر قرار دارد. البته همیشه در کمین بوده و نسبت به انسان‏هاى کامل هم طمع دارد.
    مردم عوام خرافات زیادى درباره‏ى جن ساخته‏اند که با عقل و منطق جور در نمى‏آید مثلاً اگر یک ظرف آب داغ بریزید، آنها خانه‏هایى را به آتش مى‏کشند، موجودى موذى و پرآزارند، بدرفتار و کینه توز و... در حالى که اگر موضوع وجود جن از این خرافات پیراسته شود اصل مطلب کاملاً قابل قبول است؛ چرا که هیچ دلیلى بر انحصار موجودات زنده به آنچه مامى‏بینیم، نداریم بلکه موجودات غیر محسوس به مراتب بیشترند... در روایتى از پیامبر صلى الله علیه وآله وارد شده که فرمودند: "خلق الله الجن خمسة اصناف کالرّیح فى الهواء و صنف حیات و صنف عقارب، و صنف حشرات الارض و صنف کبنى آدم‏علیه السلام الحساب والعقاب."[20]
    آن گونه که از نقل تاریخ و قضایا به نظر مى‏رسد، از گذشته تا به امروز دل‏ها و تصورات بسیارى از مردم از توهمات و داستان‏هاى مربوط به جن پر بوده، به طورى که گروهى به کلى منکر آن هستند و خرافه‏اى بیش نمى‏دانند و از جانب دیگر، برخى افکارشان از تصورات و خاطرات و داستان‏هاى اغراق‏آمیز جن پرشده است و مى‏توان گفت که هر دو گروه راه افراط را پیش گرفته‏اند. دین مبین اسلام حقیقت آن را ثابت مى‏داند و تصورات واهى را در مورد جن تصحیح مى‏کند و اوهام و خرافات را از افکار و دل‏ها مى‏زداید و دل‏ها را از سلطه‏ى توهمات آزاد مى‏گرداند. از این روى سوره‏اى را در قرآن به بیان ویژگى‏هاى آن اختصاص داده است.[21]
    یادآورى این نکته ضرورى است که: در نظام هستى، وجود تمام اشیا خواه فرشته، جن و انسان و سایر موجودات محسوس و غیر محسوس از ناحیه‏ى خداست و تنها مؤثریت آنها هم به اذن الهى بوده و محدوده‏اى معین دارد.
    خداوند همواره در کلام نورانى قرآن مجید متذکر شده که به اسباب مادى و غیر مادى استقلالى ندارند، حیات و مرگ، سود و زیان و... همه در ید قدرت خداست و باید در تمام حالات به یاد او بود و به او توکل نمود و به او پناه برد که در این صورت هیچ موجودى نمى‏تواند آسیبى برساند: "ا... و لیس بضارّهم شیئاً الا باذن الله"[22] و درباره‏ى شیاطین جن و انس هم هشدار داده است و فرموده: مبادا به سوى آنها تمایل پیدا کنید شیطان دشمن خدا و دشمن آشکار شماست و خود شیطان قسم خورده که انسان‏ها را گمراه کند. البته قدرت شیطان در محدوده‏ى وسوسه و القائات اوست و هرگز سبب سلب اختیار از انسان نیست. بله محور اندیشه‏هاى شیطانى نفس اماره است، در واقع نفس اماره به منزله‏ى عامل نفوذى براى شیطان محسوب مى‏شود: "و ما انسان را آفریده‏ایم و مى‏دانیم که نفس او چه وسوسه‏اى به او مى‏کند، و ما از شاهرگ (او) به او نزدیکتریم".[23] همانگونه که خداوند تبارک و تعالى مى‏فرماید: "در حقیقت، تو را بر بندگان من تسلطى نیست مگر کسانى از گمراهان که تو را پیروى مى‏کنند."[24]
    منابعی برای مطالعه:
    غرایب و عجایب الجن، بدر الدین بن عبدالله الشبلى، ترجمه و تحقیق و تعلیق ابراهیم محمد الجمل.
    جن و شیطان، علیرضا رجالى، تهران، نشر نبوغ.
    الجن فى الکتاب و السّنة، اعداد زاربن شاه زالدین، بیروت، 1996م.
    الجن فى القرآن و السنة، عبدالامیر على مهنّا، بیروت، چاپ 1992 م.
    الجن بین الاشارات القرانیه و علم الفیزیاء، عبدالرحمن محمد الرفاعى. چاپ 1997 م.
    نمایه ی: شیطان، فرشته یا جن.
    --------------------------------------
    [1] قرشى، سید على اکبر ، قاموس قرآن، واژه‏ى شطن.
    [2] کهف، 51: "فسجدوا الا ابلیس کان من الجن"
    [3] مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج29، ص 192.
    [4] حجر، 27: "والجانَّ خلقناه من قبلُ من نارالسموم"، و جان را از پیش، از آتش زهرآگین آفریدیم.
    [5] رحمن، 15: "وخلق الجان من مارج من نار"؛ و جن را از آمیخته‏اى از آتش آفریدیم.
    [6] قاموس قرآن، واژه‏ى جن.
    [7] عباسى، ابراهیم ، داستان‏هاى شگفت درباره جن، ص 25.
    [8] انعام، 112.
    [9] کهف، 50؛ ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقى ، معارف قرآن، ص 298.
    [10] انعام، 100.
    [11] ابراهیم، 22: «ماکان لى علیکم من سلطان الاّ ان دعوتک...» هرچند کارهاى دیگرى هم در حیطه‏ى قدرت شیطان قرار مى‏گیرد که از برخى آیات استفاده مى‏شود، مانند: زینت دادن کارهاى بد در نظر انسان‏ها، مشارکت در اموال و اولاد، وعده دادن، ایجاد فراموشى در انسان و... .
    [12] قاموس قرآن، واژه‏ى شیطان.
    [13] فصلت، 30.
    [14] نمل، 40 - 30.
    [15] جوادى آملی، عبدالله، تفسیر موضوعى، ج1، ص 119.
    [16] اعراف، 17.
    [17] تسنیم، ج3، ص 393.
    [18] تفسیر موضوعى، ج12، ص 400.
    [19] ص، 83.
    [20] مکارم شیرازى،ناصر، تفسیر نمونه، ج29، ص 157؛ بحارالأنوار، ج 60، ص 268.
    [21] سید قطب، تفسیر فى ظلال القرآن، مجلد 6، ص 28 و 27.
    [22] مجادله، 10.
    [23] ق، 16. (محمد مهدى فولادوند، ترجمه‏ى قرآن کریم)
    [24] حجر، 42. (محمد مهدى فولادوند، ترجمه‏ى قرآن کریم).


    نظر شما راجع به این مطلب  ()


    <      1   2   3