سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برترین دانش، آرامش و بردباری است . [امام علی علیه السلام]
کل بازدیدها:----345215---
بازدید امروز: ----8-----
بازدید دیروز: ----16-----
جستجو:
Image and video hosting by TinyPic
  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من

  • پارسی بلاگ

    اسلام و فرقه های مختلف - شب هجران

  • لوگوی وبلاگ
    اسلام و فرقه های مختلف - شب هجران

    استغفرالله الذی لا اله الا هو الحی القیوم، الرحمن الرحیم، بدیع السموات و الارض، من جمیع ظلمی و جرمی و اسرافی علی نفسی و اتوب و الیه.

    آمین یا رب العالمین

    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    امام زمان (عجّل الله تعالى فرجه الشّریف) فرمود:
    بر شما واجب است و به سود شما خواهد بود که معتقد باشید بر این که ما اهل بیت رسالت، محور و اساس امور، پیشویان هدایت و خلیفه خداوند متعال در زمین هستیم.
    مطالب بایگانی شده

    لوکوی دوستان من


  • اسلام و فرقه های مختلف
    نویسنده: یک دوست دوشنبه 87/4/31 ساعت 9:11 صبح

    اسلام و فرقه های مختلف
    طور خلاصه عوامل پراکندگی و تفرقه در عقاید اسلامی، دو عامل است: یکی عامل فکری و فرهنگی و دیگری عوامل اجتماعی.
    عوامل تفرقه و تعدد عقاید در صدر اسلام
    الف) عامل اجتماعی: یکی از عوامل اجتماعی انحراف پیدا کردن مسیر خلافت است به عبارت دیگر نافرمانی از دستور و فرمان رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ در امر زعامت دینی و وصیت او نسبت به جانشین وی مهمترین عامل تفرقه در عقاید اسلام به شمار می آید. وقتی زعامت دین از ولایت به خلافت کشانده شد، جای سنت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ را گرایش‌ها و تعصبات حزبی و جاهلی پر کرد. این جای‌گزینی با منع از نوشتن و نقل احادیث پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ استوار گشت. مدعیان خلاء فکری، فرهنگی و قانونی را با اجتهاد (در مقابل نص و سنت رسول اکرم) پر کردند. در نتیجه قاعده، اصول و ضروریات دین اسلام به این شکل آسیب پذیرفته و تغییر یافت.
    ب) ساده‌نظری و کوته‌فکری برخی از مسلمانان صدر اسلام، نامشخص بودن و گم کردن مرجعیت بیان دین، رسوخ نیافتن اصول دین در جان مسلمانان، وجود عادات، گرایش‌ها و تعصبات قبیله‌ای و در جنگ و جهاد بودن بعضی از مسلمانان برای گسترش قلمرو اسلام عوامل دیگری است که تفرقه و پراکندگی در عقاید اسلام را تقویت و تشدید نمود.
    ج) راه یافتن روحانیون یهودی و مسیحی مثل کعب‌الاحبارها در دارالخلافه، موجب شد که بسیاری از آداب و رسوم یهودی و مسیحی در حوزه اسلام جا پا باز کند و عده‌ای را به خود مشغول کند و در اثر آن سه سبب خطرناک که باعث شد دین یهود و نصاری منحرف گردد، در اسلام راه یابد یعنی تحریف، کتمان تو تغییر. تبدیل از نوع کم و زیاد کردن و تفسیر و تأویل در حدیث و روایات بجا مانده از پیامبر از اسباب دیگری بودند که در صدر اسلام انحراف و تفرقه در اصول و آراء و عقاید را به دنبال داشتند.
    عامل فرهنگی
    در سال‌های پس از خلفاء راشدین، مهم‌ترین عاملی که زمینه پراکندگی عقاید و آراء اسلام را فراهم ساخت، ورود تمدن‌ها و فرهنگ‌های دیگر چون فرهنگ روم و فارس در قلمرو کشور اسلامی بود. آشنا شدن مسلمانان با فلسفه روم و یونان و اسکندریه، باعث ایجاد نحله‌های متعدد در عقاید اسلام شد. ترجمه آثار و فلسفه روم و یونان گرچه مایه رحمت و برکت‌هایی بود که در تاریخ فلسفه آمده است، اما این ضرر را داشت که نحله‌های متعدد در حوزة اسلام ظهور پیدا کند.
    شرح و تفصیل هر یک از این عوامل کار و زمان زیاد می‌طلبد، امّا به عنوان نمونه به شرح چند مورد از اولین عوامل افتراق اشاره می شود.
    مسلمانان صدر اسلام در پرتو عقیده ساده و دین و شریعت آسان زندگی می‌کردند، آنان گوش جان خود را به رسول‌الله ـ صلی الله علیه و آله ـ سپرده بودند هرچه از آن حضرت می‌شنیدند، عمل می‌کردند. بعضی‌ها با رسول خدا مخالفت می‌کردند، امّا در مقابل عظمت و هیبت آن حضرت و وحی الهی تاب نمی‌آوردند، زود از عقیده و رأی خود برمی‌گشتند. وقتی رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ به رفیق اعلی پیوست خلیفة اول وقتی روی کار آمد، اولین کاری را که کرد گفت: «لا تحدثوا عن رسول‌الله...»[1] از رسول خدا حدیث نقل نکنید (بهتر آن است که ترجمه کنیم از رسول‌الله حدیث نکنید یعنی اصلاً از او نام نبرید و چیزی نقل نکنید) هرکه از شما چیزی را سؤال کرد، بگوئید کتاب خدا میان ما و شما حاکم است، حلال آن را حلال بشمارید، حرام آن را حرام بشمارید. نتیجه این منع و سنت‌گذاری آن شد که حرام‌های رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ حلال شد. از جمله محرماتی که حلال شد، سبّ و ناسزا گفتن به علی بن ابی‌طالب، وصی رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ بود. «من سب علیاً فقد سبّنی و من سبّنی فقد سب‌الله»[2] هرکه به علی ناسزا بگوید به من ناسزا گفته و هرکه به من ناسزا بگوید، خدا را سب نموده است.
    منع از کتاب و نقل احادیث پیامبر اسلام(ص) و سبّ امیرالمومنین علی(ع) در طول حکومت بنی‌امیه از خلافت معاویة بن ابی‌سفیان گرفته تا خلافت عمر بن عبدالعزیز، ادامه داشت و امیرالمؤمنین علی ـ علیه‌السّلام ـ را در منابر و قنوت نماز سب می‌کردند.
    مهمترین ثمره و اثر آن سبّ و منع از نقل حدیث آن بود که مسلمانان مرجعیت دینی و تفسیر و تأویل قرآن را گم کردند و گمراه گردیدند و به جای قرآن و سنت رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ سیره و سنت خلفاء راشدین جای‌گزین و معرفی گردید. و به این حدیث جعلی تمسک کردند که: «علیکم بسنتی و سنة الخلفاء المهدیین الراشدین»[3] بر شما باد که به سنت من و سنت خلفاء راشدین چنگ زنید و با دندان‌های خود آن را محکم بگیرید. صاحب بن خلیفه از عمر بن عبدالعزیز نقل می‌کند «الا انّ ما سنّ رسول‌الله و صاحباه فهودین تأخذ و تنتهی إلیه و ما سنّ سواهما فأنا نرجئه»[4] هرچه از پیامبر و دو خلیفه اول رسیده است، همان دین من است، بگیرید و به آن مراجعه کنید و هرچه را از غیر آن دوتاست (در عمل به آن) آن را به تأخیر اندازید. شما مشاهده می‌کنید که در حدیث اول و صدر سخن خلیفه اموی که سخن از سیره و سنت رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ بود، ابن عبدالعزیز در پایانِ کلام خود گفته که فقط به سیره و سنت دو خلیفه اول چنگ زنید و عمل نمائید. بعدها که دیدند سیره و سنت آن دو خلیفه برای دین و دینداری و حکومت کفایت نمی‌کند، منابع دیگری را برای دین اضافه کردند. یکی از منابع، سیره و سنت صحابه بود.[5] (بجز سیره و سنت امام علی بن ابی‌طالب و حضرت زهرا، فاطمه دختر رسول‌اکرم، و حسن و حسین). دیگر سیره و سنت تابعین[6] بود. سپس سیره و سنت حکّام اموی[7] و عباسی و...
    از جمله عوامل بسیار قوی و مؤثر در تفرقه و تشتت آراء و عقاید مسلمانان نشر فرهنگ اهل‌کتاب در بین مسلمانان و جعل حدیث بود. نشر فرهنگ اهل کتاب هم توسط خود اهل کتاب مثل کعب‌الأحبار انجام می‌شد و هم توسط بعضی از مسلمانان از قبیل ابوهریره، عبدالله بن عمروعاص و مقاتل بن سلیمان بلخی.
    افراد شاخص و خطرناک در امر جعل حدیث سیف بن عمر تمیمی و ابوهریره می‌باشد. خرابکاری‌های که سیف نموده است از این قبیل است: «او صدها صحابی، تابعی، راویان حدیث و جنگ‌ها، سرزمین‌ها، قصیده‌ها و شعرها، نامه‌ها و روایت‌هائی که اصلاً وجود نداشته، ساخته است.»[8]
    «ابوهریره احادیثی از پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ روایت کرده که از پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ آن حدیث‌ها را نشنیده بود. چنانکه احمد بن حنبل امام حنابله در مسندِ خود روایت کرد که ابوهریره حدیثی را روایت کرد، حاضران به او گفتند: این را که نقل کردی از پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ است یا از کیسة خودت می‌باشد؟! ابوهریره گفت: این را که نقل کردم از کیسه خودم می‌باشد.»[9]
    در پایان باید گفت: که هرگونه فعالیت و حرکت انسان به جهت «حب ذات» است. این حب ذات که میل طبیعی است در وجود انسان، در جامعه به شکل استکبار و استثمار ظهور می‌کند، می‌خواهد دیگران را به استخدام خود دربیاورد، میوه فعالیت‌ها و کار آنان را از آنِ خود کند، اگر به این میل و خوی انسانی ریاست‌طلبی هم افزوده شود، آنگاه این شخص «برای رسیدن به جاه و منصب از عدم رشد فکری جماعتی استفاده کرده و تحت عنوان منصبی که در زمان و مکانِ انسان پذیرفته می‌شده، فعالیت می‌کند. اینان به کسان دیگر نیز که مانند خودشان حبّ ریاست داشتند نوید منصب و ریاست می‌دادند و به توده‌های مردم که رشد فکری نداشتند دینی عرضه می‌داشتند که خواسته‌های نفسانی آنها را به نام آن دین، قانونی می‌کرده است و بدین ترتیب گروهی را گرد خود آورده، فرقه‌ای را بنام آن دین و مذهب ایجاد می‌کردند.»[10]
    معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
    1. عسگری، مرتضی، مأة و خمسین صحابی مختلق.
    2. عسگری، مرتضی، معالم المدرستین، 1ـ3.
    3. عسگری، مرتضی، نقش ائمه در احیاء دین، 1ـ18.
    4. احمد حسین یعقوب، العدالة الصحابة.

    --------------------------------
    [1] . ذهبی، تذکرة الحفاظ، ج 1، ص 3.
    [2] . مستدرک الحاکم، ج 3، ص 121، تاریخ الخلفاء، للسیوطی، ص 73، خصائص النسائی، ص 24، المناقب للخوارزمی، جامع البیان، العلم، ج 2، ص 174.
    [3] . ترمذی، ابن ماجه، البیهقی و احمد بن حنبل.
    [4] . السیوطی، تاریخ الخلفاء، ص 160، (عمر بن عبدالعزیز).
    [5] . اعلام الموقعین، ج 4، ص 122.
    [6] . تاریخ بغداد، ج 14، ص 86.
    [7] . ملخص ابطال القیاس، ص 37.
    [8] . عسگری، سیدمرتضی، نقش ائمه در احیاء دین، ج7.
    [9] . مسند احمد، ج 2، ص 252 و 299، صحیح بخاری کتاب النفقات باب وجوب النفقه علی الأهل و العیان، ج 3، ص191، به نقل از «عسگری، مرتضی نقش ائمه در احیاء دین، ج 12».
    [10] . عسگری، سید مرتضی. نقش ائمه در احیاء دین، ج 10،‌ص 90.


    نظر شما راجع به این مطلب  ()