سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بر دلت جامه پرهیزگاری بپوشان تا به دانش برسی [از سفارشهای خضر به موسی علیه السلام]
کل بازدیدها:----345125---
بازدید امروز: ----5-----
بازدید دیروز: ----9-----
جستجو:
Image and video hosting by TinyPic
  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من

  • پارسی بلاگ

    علت خروج حضرت زینب از مدینه - شب هجران

  • لوگوی وبلاگ
    علت خروج حضرت زینب از مدینه - شب هجران

    استغفرالله الذی لا اله الا هو الحی القیوم، الرحمن الرحیم، بدیع السموات و الارض، من جمیع ظلمی و جرمی و اسرافی علی نفسی و اتوب و الیه.

    آمین یا رب العالمین

    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    امام زمان (عجّل الله تعالى فرجه الشّریف) فرمود:
    بر شما واجب است و به سود شما خواهد بود که معتقد باشید بر این که ما اهل بیت رسالت، محور و اساس امور، پیشویان هدایت و خلیفه خداوند متعال در زمین هستیم.
    مطالب بایگانی شده

    لوکوی دوستان من


  • علت خروج حضرت زینب از مدینه
    نویسنده: یک دوست یکشنبه 87/2/22 ساعت 6:7 عصر

    سوال:
    آیت الله مدرسی در کتاب زینب ـ سلام الله علیها ـ نوشته اند: برخی علت خروج زینب ـ سلام الله علیها ـ از مدینه را، درخواست امام سجاد ـ علیه السّلام ـ از وی دانسته اند لطفاً بفرمائید آیا امام سجاد ـ علیه السّلام ـ به حضرت زینب پیشنهاد خروج از مدینه را داده اند یا خیر؟
     پاسخ:
    زینب کبری ـ سلام الله علیها ـ در سال ششم هجری پس از صلح حدیبیه و دو سال بعد از تولد حسین بن علی ـ علیه السّلام ـ پا به عرصة وجود گذاشته، محیطی که او در آن رشد کرد مهبط جبرئیل امین و جایگاه وحی سرمدی بود، روزی که خداوند به رسولش فرمان داد تمام درهایی که به مسجد النّبی ـ صلّی الله علیه و آله ـ باز شده اند را مسدود کنند زادگاه او را مستثنی کرد، مادرش پارة تن رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ،‌ پدرش دوّم شخص اسلام بعد از رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ و نخستین مرد مسلمان در اسلام، و خاندان او افضل خاندان عالم بود که خداوند متعال رجس و پلیدی را از آنان دور کرده است.
    زینب ـ سلام الله علیها ـ تحت تربیت چنین خاندان استثنایی رشد کرد، از همان ابتدا با مصیبتهای فراوان روبرو شد که تحمل آن بر بسیاری امکان پذیر نبوده، هنوز پنج سال از تولد او نگذشته بود که پدر بزرگ گرامی وی که همواره او و برادرانش حسن و حسین در آغوش پر مهر و محبت او روزگار می گذرانیدند بسوی حق شتافت و این مصیبت بر او و بویژه مادرش طاقت فرسا و گران بود، و بعد از آن مادر به بستر بیماری افتاده و به پرستاری از او پرداخته و سرانجام نیز شاهد شهادت مادر و بهترین پناه دوران کودکی خود شد و پس از آن تلاش میکرد تا برای دو برادر مادری مهربان باشد.
    زینب ـ سلام الله علیها ـ وقتی به سن ازدواج رسید طبق فرمودة رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ که روزی فرزندان علی ـ علیه السّلام ـ و جعفر نگاه کرده و فرموده بود:«دختران ما برای پسران ما و پسران ما برای دختران ما» [1]را، از میان همه خواستگاران به همسری پسر عمویش، عبدالله بن جعفر بن ابیطالب در آمد و نتیجة این ازدواج چند پسر و دختر بود بنا به نقل دکتر اصغر قائدان سه تا از فرزندان حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ در رکاب امام حسین ـ علیه السّلام ـ در کربلا به شهادت رسیدند.[2]
    اندک زمانی نگذشت دوباره شاهد مصیبتی دیگر شد، و آن از دست دادن پدر بزرگوارش علی ـ علیه السّلام ـ که در سال چهلم هجری به شهادت رسید بود. و هنوز از غم فقدان پدر فارغ نشده بود که پاره های جگر برادر امام حسن ـ علیه السّلام ـ در مقابل چشمان او قرار گرفت.
    با این همه مصیبتها آموخت که چگونه در کنار برادرش حسین ـ علیه السّلام ـ چون کوهی استوار ایستاده و پذیرای مصیبتهای بزرگتر باشد و سرانجام در شب 28 رجب سال 60 هجری همراه برادرش امام حسین ـ علیه السّلام ـ از مدینة جدش بسوی مکّه و در سوّم شعبان به حرم امن الهی رسید، و پس از چند ماه اقامت دوباره همراه برادر از آنجا بسوی عراق روز هشتم ذیحجه سال 60 هجری روانه شد.
    زینب کبری ـ سلام الله علیها ـ در فاجعة کربلا دهها تن از بهترین عزیزشان را از دست داد و سرانجام خود و سایر زنان اهل بیت به اسارت برده شدند. و با آن همه مصیبتهای جانفزا، دلیرانه در مقابل دشمنان خدا ـ ایستادگی کرد و با ایراد خطبه در کوفه و شام چهرة ننگین عبیدالله بن زیاد و یزید بن معاویه را بر ملا ساخت و به پاسداری از خون حسین ـ علیه السّلام ـ و رسالت الهی او پرداخت. آن عمة سادات پس از چند روز توقف در دمشق، همراه سایرزنان اهل بیت به مدینه بازگشت.[3]
    موسی فرهنگ، در کتاب خود «زینب شجاع در عاشورای حسینی» آورده است، یزید بن معاویه که در همان شور و مستی نگران اوضاع مدینه بود، نمی توانست راحت بنشیند، پیک های پی در پی از مدینه میرسد و هر روز خبر ناگوارتری به او می داد و حاکم مدینه در این مورد سکوت کرده بود بالأخره خلیفه نادان اموی طاقت نیاورد نامه ای به والی مدینه (عمر و بن سعید) نوشت .... که با رسیدن این نامه وضع آن منطقه را بتفصیل برای من بنویس .... والی مدینه همین که نامة یزید را خواند در جوابش نوشت: ذهن امیر را بی جهت مشوش کرده اند. اوضاع مدینه متشنج هست ولی نابسامان و در هم نیست. این تشنج زائیدة تهییج مردم از سخنان زینب کبری ـ سلام الله علیها ـ می باشد. خطری که موجب نگرانی باشد بهمراه ندارد ..... معهذا اگر ترتیبی اتخاذ شود او را بگوشه ای تبعید کنند موجب رفاه و آسایش بیشتر است.» یزید وقتی این جواب گنگ والی خود را دریافت کرد فوراً دستور داد تا بازماندگان اهل بیت را در شهرها متفرق کنند، و این دستور موجب خشم عموم مردم شد. چون دختر علی ـ علیه السّلام ـ پیوسته از مظالم، او صحبت میکرد و گفته های وی دهان به دهان و گوش به گوش به همه جا منتشر می شد.
    و خلیفة اموی دچار کابوس هولناکی شده بود که پیوسته وی را رنج می داد. و این کابوس جز صدای دختر علی ـ علیه السّلام ـ نبود که:«وای پسر طلقاء برای چه حسین مرا کشتی» و این صدا تا اعماق قلبش اثر میکردمثل پتک بر سرش می خورد. گاهی دست حسرت بهم می مالید و می گفت: خدا پسر مرجانه را لعنت کند. برای یک لحظه به این فکر افتاد که وجود زینب ـ سلام الله علیها ـ موجب خشم مردم شده است. در نامه ای دیگر به عامل خود نوشت و دستور داد تا هر چه زودتر خانوادة امام را تبعید نماید و زینب را به شام [4]، سید رضا صدر، در کتاب خود، بانوی کبری زینب ...، همان مطالب فوق را آورده است و جملة دیگری که نظر خواننده را جلب می نماید فرمایش حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ (در مقابل پیشنهاد فرماندار برای خروج آن بانو از مدینه) است:«بخدا هرگز بیرون نخواهم رفت هر چند خونمان ریخته شود.» ولی زنان بنی هاشم با ملایمت و مهربانی برای خارج شدن از مدینه متمایلش ساختند.[5]
    نقدی در کتاب زینب کبری از کتاب: (السیدة زینب ص 21) نقل می کند که زینب ـ سلام الله علیها ـ بعد از آزاد شدن از اسارت در مدینه مردم را بر علیه یزید تبلیغ میکرد والی مدینه به یزید جریان را اطلاع یزید دستور داد به اخراج حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ را از مدینه، داد حضرت فرمودند:«و الله خارج نمی شوم از مدینه اگر چه خونم ریخته شود، زینب دختر عقیل به زینب کبری ـ سلام الله علیها ـ گفت: ای دختر عمو آن وعده ای که خدا بما داده صادق است ..... برو به یک مکانی که در امان باشی ....»[6]
    برای خروج حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ از مدینه مطلب دیگری ـ در کتاب زینب فروغ تابان کوثر ـ بیان شده که علامه سید جعفر بحر العلوم از محدث خبیر حاجی میرزا حسین نوری نقل می کند: علت مسافرت حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ از مدینه بشام این بود که قحطی شدیدی در حجاز و مدینه پدید آمد عبدالله بن جعفر شوهر حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ تصمیم گرفت به شام سفر کند و پس از برطرف شدن قحطی به حجاز برگردد او بسوی شام حرکت کرد و حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ در این سفر همراه شوهرش به شام آمدند.[7]
    پرسشگر محترم سوال شما از کتاب زینب، تألیف آیت الله مدرسی، بعد از بررسی چنین بدست آمده است: وقتی حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ به شام آمد مجلس عزا بپا نمود وقتی به مدینه برگشت در آنجا مجالس عزا بپا نموده و خانمهای مدینه در مجلس عزای حسینی شرکت می نمودند و حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ از واقعة کربلا برای زنها ..... و بر علیه یزید بیاناتی ایراد می نمود.
    والی مدینه «عمر و بن سعد الأشدق» به یزید نامه نوشت که حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ وجودش در بین اهل مدینه هیجان آور است و آن بانوی مکرمه تصمیم گرفته اند و کسانی دیگر که با ایشان هستند قیام کنند بر اخذ خون حسین ـ علیه السّلام ـ و یزید نامه نوشت که بین زینب و اهل مدینه جدائی بینداز و مطلب را به اینجا می رساند که زینب ـ سلام الله علیها ـ رفتن به مصر را انتخاب نمود بخاطر اینکه مُحب اهل بیت در آنجا زیاد بودند. و یک عده گفته اند که حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ به شام رفتند و مطلبی هم که مؤید سوال شما می باشد می فرماید: «و قال البعض انما خَرَجَتْ بطلب من الامام زین العابدین ـ علیه السّلام ـ » یعنی بعضی گفته اند که حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ با خواست امام زین العابدین ـ علیه السّلام ـ از مدینه خارج شد. و مشخص ننموده که منظور از این بعض چه کسانی هستند و این مطلب را بدون ذکر مدرک بیان نموده اند.[8]
    در صورتی که حضرت از مدینه خارج شده قطعاً با اجازه امام زمانش و با مشورت او خارج گردیده است چون بانویی چون زینب که از طرف امام سجاد «دانشمند عالمه غیر معلّمه استاد ندیده» لقب گرفته با اجازه و مشورت آن حضرت از مدینه خارج شده است.
    برای مطالعة بیشتر به کتابهای ذیل مراجعه فرمائید.
    1. صادقی اردستانی، احمد، زینب قهرمان دختر علی ـ علیه السّلام ـ ، چاپ اول 1372، تهران، نشر مطهر، ص 396.
    2. عماد زاده، حسین، زینب کبری، نشر محمد، تهران، بخش سفرهای زینب ـ سلام الله علیها ـ ، ص 245.
    3. علی اکبر بابا زاده، سیمای زینب کبری، انتشارات مکیال، چاپ اول، 1377، فصل 4 سفرهای حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ ، ص 115.
    حدیث: از مولای متقیان علی ـ علیه السّلام ـ :
    «اَنْقَذَ السِهام، دَعْوَةُ المظلوم»
    «کارسازترین تیرها، تیر دعای مظلوم است، که سخت به هدف اصابت می کند.»
    «تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 163»
    ----------------------------------------
    [1] . اصغر قائدان، تاریخ و اماکن سیاحتی و زیارتی سوریه، چاپ: چهارم، تهران، نشر شعر،‌1383، ص 62.
    [2] . همان، ص 62.
    [3] . همان، ص 63.
    [4] . موسی فرهنگ، زینب شجاع در عاشورای حسینی، مؤسسة مطبوعاتی خزر، چاپ: اول، ص 63.
    [5] . سید رضا صدر، بانوی کبری زینب دختر زهرا ـ سلام الله علیها ـ ، ترجمة: السیده زینب، عایشه بنت الشاطی، انتشارات: ابن سینا، چاپ صبح امروز، ص 143.
    [6] . العلامة المحقق الشیخ جعفر النقدی، زینب کبری، ناشر: منشورات الرضی، چاپ 2، سال 1362، ص 121 ـ 122.
    [7] . محمد اشتهاردی، محمد، حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ فروغ تابان کوثر، انتشارات برهان، تهران، چاپ دانش، چاپ سوّم 1379، ص 288.
    [8] . مدرسی، آیت الله سید محمد تقی، الصدیقة زینب ـ سلام الله علیها ـ شقیقة الحسین ـ علیه السّلام ـ ، الناشر، منشورات البقیع تنصید الحروف: دار بصائر، تهران، الطبعة الأولی 1416 هـ ، ص 8 ـ 89.


    نظر شما راجع به این مطلب  ()